ساعت‌ها

رمان ساعت‌ها تحت تاثير و برگرفته از رمان خانم دالووي ويرجينيا وولف نوشته شده است. در اين کتاب، مايکل کانينگهام همچون کتاب خانم دالووي، زندگي هر يک از سه زن داستانش را در يک روز از ماه ژوئن بازگو مي‌کند. زندگيي كه هر كدام به نوعي با رمان خانم دالووي پيوند دارد. وولف يک روز صبح از خواب بيدار مي‌شود، او خوابي ديده که به زودي تبديل به رمان خانم دالووي خواهد شد. او تمام روز در مورد قهرمانش و عشق و مرگ او فكر مي‌كند.
دومين زن داستان، لورا براون، زني حامله در لوس آنجلس در سال 1949، تمام تلاشش را مي‌کند تا جشن تولد شوهرش را خوب برگزار كند، اما نمي‌تواند از خواندن کتاب ويرجينيا وولف دست بکشد. او با همه تعلقش به شوهر و پسرش و حتي فرزندي که در راه دارد، بازهم در تلاش يافتن هويتي است که آن را گم کرده است.
زن سوم، کلاريسا ووگان در ابتداي قرن بيست و يک زندگي مي‌كند. او ناشري است كه مي‌خواهد براي عشق قديمي‌اش، شاعري دچار ايدز به مناسبت جايزه ادبي، مهماني بگيرد. داستان به گونه‌اي است که به نظر مي‌رسد ويرجينيا وولف در کتاب "خانم دالووي" او را به تصوير کشيده است. حتي ريچارد (شاعر عاشق زن كه پسر لوراست) او را به اين نام مي‌خواند.
تم‌هاي رمان ساعت‌ها متنوع است: حساسيت بيش از حد در برابر زندگي، وسوسه مرگ، اضطراب، تنهايي، ناكامي، جنسيت و عشق (نيمي از شخصيت‌ها، همجنس‌گرا يا همجنس‌خواهند). اما فكر مي‌كنم بيشتر از هر چيز رمان در ستايش زندگي و درك تماميت لحظه حال است. در مجموع حتي اگر از رمان‌هاي توصيفي خوشتان هم نمي‌آيد، نثر خوش ساخت و فصل‌هاي درهم تنيده کتاب كه پر از ارجاعات به ديگر شخصيت‌هاست، شما را سر ذوق مي‌آورد. حتي اگر فيلم ساعت‌ها را ديده‌ايد، كتاب را از دست ندهيد.