مردان خانه دار

سریال آمریکایی زنان خانه دار مستاصل را می بینم که سریالی خانوادگی است با محوریت زندگی چند زن خانه دار که در حومه شهر همسایه اند. ماجراها حول زندگی خانوادگی، وفاداری، عشق، خیانت، گناه و رازها و دروغها... می چرخد و پر است از نتیجه گیری های اخلاقی که هر کاری پیامدی دارد و نمی شود با دروغ زندگی کرد و ... البته این سریال مثل بقیه سریال های آمریکایی تبلیغ سبک زندگی آمریکایی هم هست و گل درشت ترین پیام پنهانش، نشان دادن همجنسگراهاست که در این سریال آدم هایی عادی (نه بیمار روانی) هستند. گذشته از فرزند یکی از شخصیت های اصلی که بایسکشوال است، در سیزن 5 زوجی همجنسگرا به محله اسباب کشی می کنند و با آن که مورد استقبال همسایه های دیگر نیستند اما در راستای ادب و احترام به حریم شخصی اشان تحمل می شوند.
تعامل این زوج دگرباش برای من جالب ترین بخش ماجرا بود، در حالی که یکی از مردان جوان وکیل است و مانند هر مرد دیگری به سر کار می رود، مرد جوان دیگر نقش یک زن خانه دار را بازی می کند؛ غذا می پزد، خانه را مرتب می کند و حتی با زنان دیگر دوره های بازی و غیبت خاله زنکی دارد، البته خانه نشستن را هم دوست ندارد و گاهی دلالی معاملات ملکی را هم انجام می دهد.
این سوال در ذهنم ایجاد شد که چرا در بین این زوج های دگرباش نیز چنین تقسیم وظایف جنسیتی وجود دارد؟
الگوی تقسیم کار جنسیتی سنتی (کار بیرون برای مرد، کار خانه برای زن) معمولا بر این اساس توجیه می شود که زنان به خاطر فرزندزایی و بزرگ کردن آنها مجبورند بیشتر خانه نشین باشند و منطقی است که آشپزی و خانه داری را نیز آنها انجام دهند اما در میان زوج های همجنسگرا تفاوت زیست شناختی وجود ندارد پس چرا همان الگوی تقسیم کار خانگی تکرار می شود؟
جواب چندان پیچیده نیست؛ با آنکه زوج های همجنسگرا تمایلات جنسی متفاوتی دارند که از نظر اکثریت جامعه بهنجار نیست اما لزوما به چارچوب زندگی خانوادگی متفاوتی نمی انجامد. روابط زوجین دگرباش مانند روابط زوجین طبیعی بر اساس مسئولیتها (تامین خرج زندگی) قدرت بین همسران برابر نیست و کسی که نقش خانه دار را بازی می کند (که از نظر اقتصادی کم ارزش تر تلقی می شود) از قدرت و حق کمتری برخوردار باشد و از همان الگوی رفتاری تبعیت کند که در طول هزاران سال ملازم چنین نقشی تعریف و اجرا شده است