قول

(هشدار؛ این متن، مقداری از داستان را لو مي‌دهد).
قول یكی از مشهورترین رمان‌های پلیسی دورنمات است. او داستان كارآگاهی را روایت مي‌كند كه در موقعیتی بغرنج ناچار مي‌شود به مادر دختر كوچكی كه به قتل رسیده قول دهد كه قاتل را پیدا خواهد كرد و براساس نقاشیی كه از دخترك به جا مانده به دنبال قاتل مي‌گردد و برای او دام مي‌گذارد اما در آخرین لحظه سر و كله قاتل پیدا نمي‌شود و كارآگاه كه همه زندگی خود را بر سر این كار گذاشته، به جنون مي‌رسد.
این رمان را فاتحه‌ای بر رمان پلیسی خوانده‌اند چون دورنمات در این رمان، آگاهانه پیش‌فرض اصلی رمان‌های پلیسی را نقض مي‌كند. منتقدان در تحلیل رمان پلیسی بر این نكته تاكید مي‌كنند كه رمان پلیسی ملهم از جهان‌بینی بورژوایی است كه در آن علیت نقش اصلی را ایفا مي‌كند و فرض بر این است كه اگر كارآگاه باهوشی سرنخ‌ها را دنبال كند، مي‌تواند معمای جنایت را كشف و قاتل را پیدا كند، اما دورنمات بر روی عامل تصادف انگشت مي‌گذارد. قاتل او در یك حادثه مرده است و به صحنه آخرین جنایت خود نرسیده.(متاسفانه منبع این تحلیل یادم نیست)
در نگاه اول، مي‌شود به دورنمات حق داد كه اتكای جرم‌شناسی به منطقی دانستن امور را به سخره بگیرد اما حالا كه برای بار دوم رمان را خواندم به فكرم رسید كه اتفاقا مشكل اصلی در كم بودن عقلانیت است نه زیادی آن. وگرنه وقتی سر و كله قاتل پیدا نشد و سال‌های بعد هم خبری از او نشد باید به این فكر مي‌افتادند كه شاید به دلیلی مرده یا از كشور رفته است و در این جستجو مي‌توانستند به راحتی متوجه تصادف ماشین سیاه قاتل در روز موعود شوند. اصلا اگر اطلاعات مانند امروز در دسترس بود چقدر طول مي‌كشید كه مشخصات ماشین‌های سیاه با شماره آن ایالت خاص و مظنونین را بررسی كنند. قبول همیشه جنایت‌هایی رخ مي‌دهد كه حل نمي‌شوند اما این به دلیل ناقص بودن ابزارهاست نه عقلانیت بیجای پشت جرم‌شناسی.

نسبیت تلخی فضا

شماره 47 هفته نامه شهروند امروز، به تاریخ 29 اردیبهشت مصاحبه‌ای با رضا امیرخانی (نویسنده رمان‌های ارمیا و من او) دارد. او در مورد سفرش به خارج از كشور مي‌گوید:« اوج دوره دوم خرداد بود. حرف زیاد بود و كار كم. به گمانم ایران در آن زمان خیلی جای ماندن نبود. تجربه تازه‌ای به آدم منتقل نمي‌شد. شرایط سخت و فضای تلخی داشتیم. به سرم زده بود كه از ایران خارج شوم و چند سالی دور باشم» خواندن این مطلب، ناخواسته باعث لبخند تلخی شد، چون با این قیاس، این روزهای احمدی نژادی برای آقای امیرخانی و دیگر همالانشان، گل و بلبل است و این دیگران هستند كه شرایط سخت و فضای تلخی دارند و به فكر رفتن هستند.
داستان پرسپولیس مرجانه ساتراپی هم چنین حكایتی است. سال‌های پس از پیروزی انقلاب، برای عده‌ای روزگار سختی بود كه آن‌ها را به مهاجرت واداشت. دوره دوم خرداد، فضا برای عده‌ای غیرقابل تحمل شد و حالا هم كه برای ماندن باید مرتب كار فكری كرد و دلیل و توجیه آورد. اما باید انصاف داد، تجربه مرجانه ساتراپی، تا چه حد تجربه عامی بود؛ مگر چند نفر در خانواده‌اشان كمونیست داشتند یا نسبت به مذهب، از دیدگاه سنتی پیروی نمي‌كردند؟ چند درصد از جمعیت ایران مانند او و خانواده‌اش زندگی مي‌كردند؟
دوره دوم خرداد برای چند درصد جامعه ایران غیرقابل تحمل شد و حالا برای چند درصد جمعیت ایران، روزگاری است مطابق با ارزش‌های انقلاب و آنی كه باید باشد؟

بايگاني باز

كساني كه رمان‌هاي جان گريشام را خوانده باشند با انبوهي از اطلاعات جانبي روبرو مي‌شوند كه در مورد نحوه رسيدگي به پرونده‌ها و جرايم در سيستم قضايي آمريكاست. البته نويسنده در طي داستان‌هاي پر هيجان و معمايي كه به نوعي با سيستم قضايي سرو كار دارند، (شركت حقوقي، شكايت از بيمه، عضويت در هيات منصفه، وكالت و ...) اشكالات اين سيستم را هم بيان مي‌كند، به لطف اين داستان‌ها، اطلاعات من در مورد روند رسيدگي به پرونده‌هاي قضايي در آمريكا بيشتر از سيستم قضايي كشور خودمان است. يكي از بزرگ‌ترين حسرت‌هاي من اين است كه در ايالات متحده سيستم‌هاي بايگاني پرونده‌هاي دادگاه، باز است و هر شهروندي مي‌تواند، پرونده‌هاي پايان يافته را مطالعه كند. تصور چنين سيستمي در كشور ما كه حتي كتابخانه‌ها با سيستم باز در آن به تعداد انگشتان دست نيست، به ناممكني پرواز فيل‌هاست.

ساعت‌ها

رمان ساعت‌ها تحت تاثير و برگرفته از رمان خانم دالووي ويرجينيا وولف نوشته شده است. در اين کتاب، مايکل کانينگهام همچون کتاب خانم دالووي، زندگي هر يک از سه زن داستانش را در يک روز از ماه ژوئن بازگو مي‌کند. زندگيي كه هر كدام به نوعي با رمان خانم دالووي پيوند دارد. وولف يک روز صبح از خواب بيدار مي‌شود، او خوابي ديده که به زودي تبديل به رمان خانم دالووي خواهد شد. او تمام روز در مورد قهرمانش و عشق و مرگ او فكر مي‌كند.
دومين زن داستان، لورا براون، زني حامله در لوس آنجلس در سال 1949، تمام تلاشش را مي‌کند تا جشن تولد شوهرش را خوب برگزار كند، اما نمي‌تواند از خواندن کتاب ويرجينيا وولف دست بکشد. او با همه تعلقش به شوهر و پسرش و حتي فرزندي که در راه دارد، بازهم در تلاش يافتن هويتي است که آن را گم کرده است.
زن سوم، کلاريسا ووگان در ابتداي قرن بيست و يک زندگي مي‌كند. او ناشري است كه مي‌خواهد براي عشق قديمي‌اش، شاعري دچار ايدز به مناسبت جايزه ادبي، مهماني بگيرد. داستان به گونه‌اي است که به نظر مي‌رسد ويرجينيا وولف در کتاب "خانم دالووي" او را به تصوير کشيده است. حتي ريچارد (شاعر عاشق زن كه پسر لوراست) او را به اين نام مي‌خواند.
تم‌هاي رمان ساعت‌ها متنوع است: حساسيت بيش از حد در برابر زندگي، وسوسه مرگ، اضطراب، تنهايي، ناكامي، جنسيت و عشق (نيمي از شخصيت‌ها، همجنس‌گرا يا همجنس‌خواهند). اما فكر مي‌كنم بيشتر از هر چيز رمان در ستايش زندگي و درك تماميت لحظه حال است. در مجموع حتي اگر از رمان‌هاي توصيفي خوشتان هم نمي‌آيد، نثر خوش ساخت و فصل‌هاي درهم تنيده کتاب كه پر از ارجاعات به ديگر شخصيت‌هاست، شما را سر ذوق مي‌آورد. حتي اگر فيلم ساعت‌ها را ديده‌ايد، كتاب را از دست ندهيد.

در گل‌فروشي

يك شاخه گل صد تومني، هزار تومن.

عكاسي متفاوت

با چندتايي از خانم‌ها در مورد عادات حرص دربيار مردها حرف مي‌زديم، صحبت رسيد به شيوه عكاسي آقايان. يكي از دوستان مي‌گفت دارد كم كم به دختر كوچكش حسودي مي‌كند چون شوهرش از دختر 9 ماهه‌اشان بيش از 6 هزار عكس (ديجيتالي) گرفته و دلش هم نمي‌خواهد از ميان آن‌ها انتخاب و بقيه را حذف كند.
جدا از اين، در همه خانواده‌ها، انگار دوربين بايد فقط دست مرد خانواده باشد و خب او هم از آنچه كه دلش مي‌خواهد عكس مي‌گيرد. بدتر از همه در مسافرت‌ها و وقتي است كه به يك محوطه تاريخي يا منظره طبيعي زيبا مي‌رسند، آقايان يك لحظه دوربين را زمين نمي‌گذارند و تمام مدت از در و ديوار و درخت عكس مي‌گيرند اما براي يك عكس خانوادگي بايد ازشان خواهش كرد. بگذریم از این که آنچه برای ثبت در عکس مهم است برای خانم‌ها و آقایان فرق می کند. خانم‌ها به کادر اهمیت می‌دهند و زاویه و ترتیب چیزهایی که باید از آن‌ها عکس گرفته شود و آقایان حواسشان به نورپردازی و زوم و استفاده از برنامه‌های تکنیکی است.
توضيح تفاوت زنان و مردان در شيوه عكاسي، بايد ساده باشد يعني مانند بسياري از مسائل ديگر به تفاوت در شيوه ادراك بازمي‌گردد. فكر مي‌كنم اكثر زن‌ها وقتي به يك محوطه تاريخي يا منظره زيبا مي‌رسند، تمام مجموعه را مي‌بينند و مي‌خواهند به حسي از فضا برسند. چيزها را سرسري نگاه مي‌كنند. قدم مي‌زنند، زواياي جديدي مي‌بينند، از منطقه آفتابي به سايه مي‌روند، يك گوشه مي‌نشينند، مي‌شنوند، بو مي‌كنند و حسي را كه از همه اين‌ها دارند، به عنوان خاطره ثبت مي‌كنند. وقت عکس گرفتن هم، فقط کادر منظره‌اي که انتخاب کردند و بودن چيزهاي دلپذير برايشان مهم است.اما اكثر مردها در چنين موقعيتي همان ابتدا درك مبهم خوشايندي از زيبايي يا تناسب به دست مي‌آورند و فوري سعي مي‌كنند آن حس را ثبت كنند. ثبت كردن تصوير با عكس و فيلم براي آن‌ها نوعي تملك آن حس است. به جاي آن‌كه خود را در محيط و حس آن رها كنند مي‌خواهند آن حس را ثبت و كنترل كنند و صد البته که از کارهاي تکنيکي آن هم لذت مي‌برند.
خب، من از وقتي كه رفتار عكاسي آقايان را درك كرده‌ام در اين جور مواقع براي خودم قدم مي‌زنم و به جاي حرص خوردن، مي‌گذارم كاري را كه دوست دارد انجام دهد، گاه كادري را پيشنهاد مي‌دهم، بعضي وقت‌ها هم خودم دوربين را برمي‌دارم و چيزهايي را كه دوست دارم ثبت مي‌كنم. اگر دوست داشتيد فتوبلاگ را ببينيد.

احساس امنيت زنان

سردار رادان، فرمانده نيروي انتظامي تهران بزرگ از محورهاي جديد طرح امنيت اجتماعي گفته‌اند. اين بار در كنار برخورد با طرز پوشش خانم‌ها، قرار است احساس امنيت هم براي آن‌ها ايجاد و با مزاحمين نواميس در خيابان و محل كار برخورد ‌شود.
خب من نمي‌خواهم قدرنشناس يا بدبين به نظر برسم اما حتي يك لحظه هم كل اين نمايش را جدي نمي‌گيرم. به چند دليل ساده:
1- روش شناسايي و شكار دزدان ناموس از طريق طعمه قرار دادن پليس زن، فقط براي نمايش خوب است و نه قرار است و نه امكانش هست كه اجرا شود و نه اگر اجرا شود به جايي مي‌رسد.
2- گيرم كه مردان متجاوز دستگير شدند؛ شاكي كيست؟ آيا جرم عمومي است و دادستان اقامه دعوا مي‌كند؟
3- گيريم كه مرداني به عنوان مزاحم ناموس به دادگاه معرفي شدند و دادستان هم بر عليه آن‌ها اقامه دعوا كرد و مدارك محكمه‌پسند بود نهايت مجازات تعيين شده در قانون چقدر است؟ اخذ تعهد، سه ماه زندان يا جريمه نقدي يا ...؟
كافي است كه نگاهي به صفحه حوادث روزنامه بندازيد تا ببينيد مشكل بزرگ‌تر از اين بازي‌هاست.
اولين مشكل اين است كه قربانيان مايل به شكايت نيستند. چون معمولا از سوي خانواده حمايت نمي‌شوند و معمولا ديگران به نحوي با آن‌ها برخورد مي‌كنند كه گويا خودشان هم در وقوع حادثه مقصر بوده‌اند. من دختري را مي‌شناسم كه ربوده و مورد تعرض قرار مي‌گيرد اما بعد از فرار از دست آدم‌ربايان، با سرزنش خانواده و طلاق شوهرش روبرو مي‌شود. به همين دليل است كه در روزنامه خوانديم كه پس از شكايت زني جوان از تعرض يك دندانپزشك مشخص مي‌شود، بيش از 60 قرباني ديگر هم بوده‌اند كه هيچ كدام از ترس آبرو شكايت نكرده بودند و مواردي مثل اين كم نيستند.
مشكل بعدي اين است كه قرباني براي شكايت و تنظيم پرونده با مشكلات زيادي روبروست. حضور در كلانتري، تنظيم شكايت و شرح جزئيات براي يك افسر جوان و در يك محيط مردانه در حالي كه ديگران پوزخند بر لب دارند، در طاقت هركسي نيست و البته هنوز بدترين بخش ماجرا باقي است كه به اثبات ادعا در دادگاه برمي‌گردد(اگر مجرم دستگير شود). قاضي‌ها همه مردند و اين ديدگاه كه قربانيان خود به دليل طرز رفتار يا نوع پوشش مقصرند وجود دارد. معمولا شاكي با سوالاتي مثل اين‌كه چرا آن‌جوري لباس پوشيده بودي يا آن وقت شب آن‌جا چه مي‌كردي مواجه مي‌شود و ادله به سختي براي محكوميت مجرم، كافي دانسته مي‌شود. حتي در پرونده‌هاي زناي با محارم، در صورت اثبات ادعا (كه تقريبا غيرممكن است) زنان مجازات سنگين‌تري خواهند داشت زيرا ادعاي اكراه داشتن آنان به ندرت ممكن است از سوي قاضي پذيرفته شود.
خب، با چنين فرهنگ مردسالارانه و ساختار قضايي كه هيچ حمايتي از طرح شكايت يا احقاق حق زنان بزه‌ديده نمي‌شود، انتظار داريد اجراي يك شوي تلويزيوني عوام‌پسند، نشانه تغيير به حساب بيايد؟

شبح اپرا

رمان شبح اپرا اثر گاستون لورو، داستان شبحي ترسناکي است که در سردابه‌هاي اپراي پاريس مسکن گزيده و به خواننده زيبا و جواني دل مي‌بازد. نويسنده در نقش گزارشگري دقيق نشانه‌هاي وجود شبح و ارتباط آن با گم شدن خواننده زيبا و مرگ‌هاي ناگهاني را پي مي‌گيرد و هر چه جلوتر مي‌رود عناصر جادويي را کنار مي‌زند تا روايت عقلاني ماجرا را آشکار کند. اما در حقيقت آنچه وهم‌انگيز و جادويي باقي مي‌ماند، خود خانه اپراست. هيجان‌انگيزترين بخش کتاب، توصيف واقعي اين ساختمان است:
خانه اپرا در پاريس که در نيمه دوم قرن نوزدهم ساخته شده، بزرگترين خانه اپرا در دنيا و ساختماني معروف و زيباست. پلکان‌هاي غول‌آسا و راهروهاي تالار مانند، گچ‌بري‌هاي عظيم، آيينه‌هاي بسيار بزرگ، مرمر، ساتن و ... چشم را خيره مي‌کند. اگر حدود يک ساعت پيش از آغاز نمايش، در برابر نگهبان بنشينيد، تصور مناسبي در مورد وضع اپرا به دست خواهيد آورد. نخست نجاران صحنه ظاهر مي‌شوند که‌ هميشه هفتاد نفر هستند و گاهي که قرار است، اپراي «آفريقايي» با صحنه کشتي‌راني‌اش نمايش داده شود، تعداد آن‌ها به صد و ده نفر مي‌رسد. سپس تزئين‌کنندگان صحنه مي‌‌آيند، که تنها وظيفه آن‌ها پهن کردن فرش، آويختن پرده و ...است و بعد ماموران چراغ گاز، آرايشگران، بازيگران کمکي و هنرمندان خواهند آمد، تعداد بازيگران کمکي حدود صد نفر است، تعداد همسرايان صد نفر و تعداد نوازندگان هشتاد نفر است. سپس ميرآخورها را مي‌بينيم که اسب‌هايشان توسط يک آسانسور به روي صحنه مي‌آيند و بعد برقکاران را که باتري‌هاي توليدکننده نور را زير نظر دارند و همچنين متخصصان هيدروليک را که آب‌گرداني باله‌هايي مانند «چشمه» را انجام مي‌دهند و صنعتگراني که صحنه‌هاي آتش‌سوزي «پيامبر» را آماده مي‌کنند؛ گل‌کارهايي که باغ مارگريت را تزئين مي‌کنند و چندين کارمند جزء را خواهيم ديد.
ساختمان اپرا با هفده طبقه روي زمين و پنج طبقه زيرزمين براي چنين جمعيتي از بازيگران و دستياران فضاي کافي دارد. ساختمان هشتاد اتاق رختکن براي هنرمندان، يک سالن براي شصت مرد و سالني ديگر براي پنجاه خانم همسرا و سالن سومي براي سي و چهار مرد رقصنده، چهار سالن براي بيست خانم رقصنده در سطوح گوناگون و سالني براي يکصد و نوزده بازيگر کمکي دارد. نوازندگان سرسرايي با صد انبارخانه براي نگهداري از آلات موسيقي خود در اختيار دارند. در اين ساختمان بيش از 2500 درب، 7500 کليد، 14 کوره، 9 مخزن آب، کارگاه‌هاي خياطي، کفاشي، نجاري، اصطبل و.. وجود دارد.
به نقل از: شبح اپرا، گاستون لورو، ترجمه: آرش حجازي, مهدي حريري، انتشارات كاروان، 1386

شيوه جديد خانه‌سازي

سر كوچه ما، خانه سه طبقه و متروكي بود كه آخرهاي پاييز به جانش افتادند و خرابش كردند و حالا هم اسكلت فلزي را علم كرده‌اند و هر روز تكه جديدي را مي‌سازند. هر روز از كنارش عبور مي‌كنم و با علاقه تغييراتش را تماشا مي‌كنم. مدتي پيش ديدم كه يك كاميون كنار ساختمان ايستاده است و در حال خالي كردن بارش است اما بار آن، شن يا آجر نبود بلكه قطعات بزرگ و ضخيم يونوليت بود. مانده بودم كه اين ديگر براي چيست؟
حالا جوب سوالم را مي‌بينم؛ يونوليت را به جاي آجر براي سقف به كار مي‌برند. اول كف هر طبقه را با خطوط موازي تير آهن‌هاي نازك با فاصله نيم‌متري از هم پوشاندند بعد قطعات يونوليت را در اين فاصله‌هاي نيم متري قرار دادند. شبكه‌ايي از ميل‌گردهاي جوش خورده (با خانه‌هاي سي سانتي) روي اين مجموعه را پوشاند و سر آخر همه چيز با لايه پنج سانتي بتون فرش شد.
ايده شگفت‌انگيزي است، اين‌طوري وزن ساختمان سبك‌تر مي‌شود و خب در صورت زلزله هم آجر توي سرمان نمي‌خورد (اگر بشود به جوشكاري خطوط تيرآهن نازك اعتماد كرد) اما بيشتر كنجكاوم بدانم اين روش چند سال است در سطح جهان استفاده مي‌شود و احتمالا چه خطراتي دارد؟ اين‌قدر به عقلم مي‌رسد كه كه در تخريب ساختمان‌هاي قديمي ساخته شده به اين روش، خرده‌هاي يونوليت، غيرقابل بازيافت و به شدت آلوده كننده محيط زيست‌اند؛ نكند باز هم ما داريم روشي را استفاده مي‌كنيم كه در سطح جهاني امتحانش را پس داده؟ اصلا مي‌شود يكي به من بگويد در ژاپن چطور خانه مي‌سازند؟

دزدي ايده

يكي از نشريات دانشگاهي را ورق مي‌زدم كه به مقاله‌اي در مبحث جامعه شناسي ادبيات رسيدم. عنوانش برايم حسابي جالب بود، نگاه مختصري به مقاله انداختم و از كارشان خوشم آمد. داشتم به خودم مي‌گفتم، اينها هم از همين روش استفاده كردند من كه به دكتر فلاني گفتم كه اين روش بهترين شيوه جمع آوري داده‌هاست و بعد ناگهان در ذهنم جرقه‌اي زده شد: نويسنده مقاله دوست نزديك دكتر فلاني است و شكي نيست كه جناب دكتر بعد از شنيدن ايده من كه براي پايان‌ نامه توي آب نمك گذاشته بودم (هر چند بعدا منصرف شدم) و شيوه متفاوت جمع‌آوري داده‌ها، آن را به دوستشان گفته‌اند و خب، ايشان هم طرح را به خوبي اجرا كرده‌اند.
يك جورهايي دلخور شدم كه بدون اجازه من، طرح خوبم را كه ارزش اصلي‌اش به بديع بودنش بود، اجرا كرده‌اند. درست است كه من علاقه‌اي به كار در حوزه جامعه شناسي ادبيات ندارم و در كشور عزيز ما هيچ قانون و تضميني براي رعايت حقوق مالكيت معنوي نيست و تعدادي از دانشجويان و اساتيد محترم بدون وجدان درد، كار ديگران را به نام خود منتشر مي‌كنند، حرف زدن از دزدي ايده، مضحك است اما من هنوز دلخورم.
اما كل اين ماجرا باعث شد تصميمي بگيرم؛ از اين به بعد هر ايده‌اي داشتم كه نمي‌خواستم رويش كار كنم، اين‌جا منتشر مي‌كنم تا هر كس كه مايل بود، انجامش دهد و البته پس از پايان كار نتيجه‌اش را به من هم خبر دهد.

سه خواهر

از نظر منتقدين، نمايشنامه سه خواهر، بهترين كار چخوف است. اما وقتي نمايشنامه را مي‌خواندم بيشتر برايم جالب بود كه مشكلات قشر تحصيل‌كرده و بالاي روسيه در قرن نوزدهم هنوز هم در جامعه ما مساله روز است. سه خواهر و يك برادر تحت نظارت پدري سخت‌گير، چندين زبان آموخته‌اند، و حالا با مرگ پدر خود را زنداني ملال شهرستاني كوچك و مردمي عامي مي‌يابند. آن‌ها به دنبال شور و كاري براي انجامند اما در جامعه‌اي كه اشراف و خانواده‌هاي سطح بالا، كار نكردن را فضيلت مي‌دانند و زني فرهيخته بودن به معناي تنهايي يا تحمل شوهري كم‌هوش است، زندگي آن‌ها نوعي تراژدي است.

برخورد نامنتظره

با عجله در پياده‌روي شلوغ ميدان انقلاب راه مي‌روي. كيفت سنگين است و خسته و تشنه‌اي. نگاهت بي‌اعتنا عابراني را مي‌بيند كه از روبرو مي‌آيند و آن‌ها هم خسته و عجولند و بعد ناگهان چهره‌اي آشنا؛ دوستي كه سا‌‌ل‌هاست نديدي.
حس خوشايندي است ايستادن، بارها را بر زمين گذاشتن و پرسيدن همان سوال‌هاي هميشگي: كجا كار مي‌كني، ازدواج كردي، بچه داري، از فلاني چه خبر؟ و تند تند از آشناهاي مشترك خبر گرفتن: رقيه را يادت هست برگشت شهرستان. حالا يك پسر دارد، روابط عمومي كار مي‌كند. مريم بود كه سال آخر ازدواج كرد، آره، همون، از شوهرش طلاق گرفته، انگار پسره معتاد شد. نه، يكسال هست از افسانه خبر ندارم، هيچ‌كس نمي‌داند كجاست.
شماره تلفنت را مي‌دهي و شماره‌اش را مي‌گيري. شايد چند ماه ديگر همديگر را ديديد يا تلفني حرف زديد، شايد شماره‌ات را گم كند يا تو خانه‌ات را عوض كني. تا كجا باز در پياده‌روي شلوغ آشنايي را بببيني.

پرستاران ایرانی

اگر جمعه بعد از ظهر آن‌قدر بدشانس باشيد كه نه مهماني رفته باشيد نه برنامه ديگر شما را به خودش مشغول كرده باشد، اين خطر هست كه كسي تلويزيون روشن كند و فيلم‌هاي تلويزيوني شبكه اول سيما به عرصه آرامش بعدازظهر روز جمعه‌ هجوم بياورند. اين جمعه فيلم تلويزيوني «جان شيفته» ساخته عباس رافعي و با بازي فاطمه گودرزي، ستاره اسكندري و علي دهكردي، شديدا اعصاب من را خرد كرد. فيلم در مورد دادگاهي بود كه اتهام تقصير پرستاري را در مرگ يك بيمار بررسي مي‌كرد و داستان از خلال فلاش‌بك‌ها روايت مي‌شد ولي مشكل اين بود كه زاويه روايت داستان مغشوش، بازي‌ها افتضاح، ديالوگ‌ها مصنوعي و فضاسازي مضحك بود.
شخصا نتوانستم بيشتر از نيم ساعت از فيلم را تحمل كنم. در تمام مشاهده فيلم، نمي‌توانستم آن را با سريال خوش ساخت پرستاران مقايسه نكنم و از آن بدتر غيرواقعي بودن داستان فيلم در برابر وضعيت فجيع بيمارستان‌ها در ايران بخصوص رسيدگي به اشتباهات پزشكي در معالجه بيماران و مرگ آن‌ها، هر لحظه توي ذوق نزند.
يكي از ناراحت‌كننده‌ترين مشخصه‌هاي ساختار بهداشت و درمان در ايران عدم مسئوليت‌پذيري پرستاران و كادر بيمارستان در وقوع اشتباهات پزشكي و نبودن نهاد نظارتي و قضايي رسيدگي كننده به شكايت بيماران در اين مورد است. دو نمونه‌اش را در اطرافيان شنيده‌ام:
يكي پسر 4 ساله‌اي كه فابيسم داشت و بعد از خوردن كمي باقالي به بيمارستان منتقل شد اما در حين تعويض خون به دليل تزريق گروه خون اشتباهي مرد و شكايت والدينش از بيمارستان به جايي نرسيد. مورد ديگر نوزاد زودرسي كه در دستگاه قرار گرفته بود اما به دليل عدم حضور پرستار در حين خوردن شير دچار خفگي موقت و آسيب مغزي شد و البته بيمارستان هيچ مسئوليتي را نپذيرفت.

مصلي كتاب

آخر به بهانه نمايشگاه كتاب، از حاصل سال‌ها ساخت و ساز در محوطه مصلي ديدن كرديم. البته خداييش فضاي شبستان اصلي بزرگ بود و جز ناهماهنگي و كوچك بودن غرفه چند ناشر، مشكلي نداشت. بهترين قسمت مصلي البته خرمن‌هاي گل ياس بود كه حياط پشتي شبستان را احاطه كرده بود و وقتي باران نم نم باريد؛ كلي خوش به حالمان شد.
البته آقاي همسر از وضعيت درهاي خروجي شبستان خوششان نيامد. ايشان به پشتوانه عقل سليم به اين نتيجه رسيدند كه در صورت بروز حادثه‌اي كه باعث هيجان و فرار جمعيت شود (مانند آتش سوزي يا انفجار)، كساني كه در طبقه دوم (بخش ناشران خارجي) هستند شانس كمي براي نجات دارند چون بايد مسير طولانيي براي خروج از تنها راه‌ پله غير مسدود طي كنند و اگر راه خروج آ‌‌‌‌ن‌ها در پايين پله‌ها به دليلي سد شود، ديگر چاره‌اي جز پرت كردن خود در حياط ندارند. قابل توجه برگزار كنندگان نمايشگاه كتاب در سال‌هاي آينده.

آزمون دكتراي جامعه شناسي سياسي

روزهاي پنج شنبه و جمعه، 19 و 20 ارديبهشت، آزمون دكتراي دانشگاه علامه در دانشكده ادبيات برگزار شد. سوالات آزمون جامعه شناسي سياسي اين‌ها بودند:

نظريه‌ها
1.ديدگاه‌هاي هابرماس و فوكو را در مورد مدرنيسم و پست مدرنيسم توضيح داده و واگرايي، همگرايي و امكان تلفيق نظريات آن‌ها را بررسي كنيد.
2.مفروضات اصلي سه پارادايم اصلي جامعه شناسي كلاسيك را بيان و جهت تحولشان را نشان دهيد.
3.مهمترين مساله اجتماعي امروز جامعه ايران را چه مي‌دانيد، توضيح دهيد.
4.ديدگاه‌ پارسونز، بورديو و گيدنز در مورد كنش اجتماعي را بيان كنيد و بگوييد كدام يك در اين زمينه، سهم مهمتري دارد و چرا؟

حوزه‌ها
1.تفاوت‌ها و شباهت‌هاي جامعه شناسي سياسي كلاسيك و مدرن را بيان كنيد.
2.عوامل و موانع توسعه سياسي در ايران كدامند؟
3.فرهنگ سياسي چيست و چه ارتباطي با توسعه سياسي دارد؟ فرهنگ سياسي در ايران چه ويژگي‌هايي دارد؟
4.ديدگاه‌هاي نخبه‌گرايي و كثرت گرايي را در توزيع قدرت توضيح داده و مشابهت و تفاوت‌هاي آن‌ها را بيان كرده و نظرشان را در مورد پيدايش دولت و رابطه با گروه‌هاي قدرت بيان كنيد.
5.ديدگاه محروميت نسبي را توضيح داده و عوامل خشونت در انقلاب از نظر اين ديدگاه را توضيح داده و براساس آن، ميزان خشونت در انقلاب ايران را برآورد كنيد.
6.نقش نهادهاي نظامي و امنيتي را در جريان انقلاب از نظر جانسون، تيلي و فوران بيان كرده و ديدگاه‌هاي آن‌ها را مقايسه كنيد.
7.وبر شهر را مفهومي چند بعدي- آيده‌آل تايپ مي‌ديد؛ اين نكته را توضيح دهيد. وبر چه محورهايي را در شهر مورد توجه قرار داد و چه اهدافي را در تحليل شهر دنبال مي‌كرد؟
8.عاملان شناخت در جوامع سنتي و مدرن كدامند؟ تحول آن‌ها را توضيح دهيد.

روش تحقيق
1.مفهوم «كنترل» را در روش علمي توضيح دهيد. براي كنترل در روش‌هاي آزمايشي و پيمايشي از چه شيوه‌هايي استفاده مي‌شود.
2.پايايي و روايي را از هم متمايز كنيد و روش‌هاي سنجش پايايي را نام ببريد و نحوه كاربرد يكي از آن‌ها را در ساختن طيف گاتمن توضيح دهيد.
3.پوپر چه انتقاداتي بر روش استقراء وارد كرد؟ با يك مثال از علوم طبيعي يا علوم انساني درستي انتقاد او و با يك مثال نادستي انتقادش را نشان دهيد.
4.فرمول‌هاي لازم براي سنجش مدل زير را بنويسيد. با توجه به ميزان P،‌تاثير مستقيم X1 بر X3 را بگوييد و فرمول‌هاي r را بنويسيد.

زبان تخصصي
چهار سوال آورده بودند كه براي پاسخ به آن‌ها بايد چهار متن انگليسي را مي‌خوانديد. موضوعاتش شامل رابطه فرهنگ و اجتماع، زبان و ... بود. مزيتش اين بود كه ترجمه دقيق پاراگراف‌ها را نمي‌خواست. سوال پنجم، 10 اصطلاح انگليسي آورده و خواسته بود در مورد معناي هر كدام، حداكثر 2 خط به فارسي بنويسيم.

تكميلي: بهاره آروين سوالات آزمون دانشگاه تهران و تربيت مدرس در سال گذشته را اين‌جا نوشته و در مورد مصاحبه هم به نكات مفيدي اشاره كرده؛ حتما بخوانيد.

سوالات آزمون دكتراي مسائل اجتماعي

دانشگاه تهران 12 ارديبهشت امتحان آزمون دكتراي رشته‌هاي علوم اجتماعي را برگزار كرد. سوالات آزمون دكتراي مسائل اجتماعي از اين قرار بود:
نظريه‌ها
1- دوركيم جوامع مدرن را واجد چه ويژگي‌هايي مي‌داند؟ اين ويژگي‌ها چه ربطي به تقسيم‌بندي او از جوامع دارد؟ او علت‌ تغيير اين جوامع را چه مي‌داند؟ دوركيم مسائل اجتماعي را چه مي‌داند؟ آيا اين علت‌ها با نظريه او در مورد تقسيم‌بندي جوامع سازگار است؟ وضعيت ايران پس از انقلاب اسلامي را با توجه به نظريه دوركيم در مورد مسائل اجتماعي تحليل كنيد؟
2- با استفاده از يكي از رويكردهاي هفت‌گانه در مسائل اجتماعي مساله اعتماد اجتماعي در ايران را تحليل كنيد. تعريف مساله؟ زمينه پيدايش؟ عوامل؟ پيامدها؟ راه‌حل؟

حوزه‌ها
1- نظريه وبر در مورد شرايط ظهور، تداوم و افول جنبش كاريزمايي را توضيح دهيد. آيا وبر به نظريه پاندولي در تاريخ اعتقاد داشت؟
2- تفاوت بررسي‌هاي مربوط به قدرت سياسي در نظريه‌هاي سياسي متعارف (از ليپسيت تا باتامور) را با نظريه‌هاي سياسي متاخر مقايسه كنيد.
3- نظريه ساخت‌يابي طبقاتي گيدنز را توضيح دهيد؟
4- در جامعه شناسي شهري مفهوم de terroirezition با Re terroirezition چه تفاوتي دارد؟ مثالي بياوريد كه در سطح جهاني اولي به دومي تبديل شده باشد.
5- مشكل تراكم ترافيك در تهران را با هر رويكردي مسائل اجتماعي كه مايليد، تحليل كنيد و بگوييد چرا اين مشكل لاينحل است.
6- دو مفهوم اليناسيون و آنومي را توضيح دهيد و آن‌ها را با هم مقايسه كنيد و بگوييد چه راهكارهايي براي رفع هر كدام از اين مشكلات ارائه شده و چه نقدي بر اين راهكارها وارد است؟
7- مساله فحشاء را با استفاده از مفاهيم هويت، جنسيت و نابرابري در قدرت تحليل كنيد سپس نقدهاي جامعه‌شناختي وارد بر اين تحليل‌ها را بيان كرده و در پايان مدل نظري خود را ارائه دهيد.
8- مكتب التقاطي در روانشناسي اجتماعي را توضيح دهيد و براي آن مثالي بياوريد و اثبات كنيد كه مثال شما در اين مكتب مي‌گنجد؟

روش تحقيق
1- فراتحليل و تحليل ثانويه را توضيح دهيد و شباهت‌ها و اختلاف‌هاي آن‌ها را بيان كنيد.
2- گراند تئوري رلا تعريف كنيد و رويه عقلاني كه زيرساخت آن است را توضيح دهيد.
3- جداول زير مربوط به تحليل عامل است. چند عامل مورد تحليل قرار گرفته‌اند؟ KMO چيست و درجه تعيين آن چه معنايي دارد؟ متغيرهاي ويژه كدامند چرا عوامل را دوران مي‌دهيم؟ با چه متدي اين كار انجام شده است؟ جدول عوامل دوران يافته با دوران نيافته چه تفاوتي دارد؟ واريانس چه تغييري كرده؟ مقدار آن كدام است؟ جدول نهايي را تفسير كنيد؟ روش تحليل عامل در علوم اجتماعي چه كاربردي دارد؟

توضيح ضروري اين‌كه براي زبان تخصصي دو پاراگراف براي ترجمه داده‌ بودند. هر سال نسبت به سال گذشته سوالات متفاوت طرح مي‌شوند. براي اين‌كه حال و هوا دستتان بيايد چند تايي از سوالات سال گذشته را اینجا می آورم:

نظريه‌ها
1- نظريه كالينز را توضيح دهيد؟
2- گيدنز در مورد مسائل اجتماعي چه نظري دارد؟

حوزه‌ها
1- ديدگاه‌هاي ساختاري و فردي را در زمينه مسائل اجتماعي مقايسه كنيد؟
2- رويكرد تضاد ارزشي چگونه از مفهوم طبقه در تبيين مسائل اجتماعي استفاده مي‌كند؟
3- ديدگاه تراكم را در زمينه شهر توضيح دهيد؟
4- مشخصات جنبش‌هاي اجتماعي چيست؟

روش تحقيق
1- شيوه‌هاي كنترل متغيير را توضيح دهيد؟
2- روش تحقيق كيفي چه ويژگي‌هايي دارد؟
3- .معادلات تحليل مسير و رگرسيون را در مدل داده شده مشخص كنيد