داستانهای فانتزی قرون وسطایی و دموکراسی

چند تایی رمان فانتزی رده سنی نوجوانان خوانده ام و پیام آموزشی پشت داستانها مرا به تامل واداشته. در مجموعه " پرسی جکسون و خدایان یونان" و همینطور " آرتمیس فاول" تاکید بر آلودگی محیط زیست و کوشش برای حفظ آن است. مجموعه "وارکرافت" که برای رده سنی بالاتری است، پیام آموزشی پنهان تری دارند: آموزش اصول دموکراسی. شاید عجیب باشد که در داستانی فانتزی با حال و هوای قرون وسطی و آریستوکراسی ملازم آن، اصول بنیادین دموکراسی مستتر باشد اما دقیقا همینطور است. درونمایه تمام مجلدات مختلف این داستان طولانی که به وسیله افراد گوناگون نوشته شده است این است که تمرکز قدرت در دست یک نفر تباهی می آورد. در "ظهور هورد" داستان نشان می دهد که چطور ناسیونالیسم و تلاش برای تشکیل یک ملت واحد مستلزم بیگانه ستیزی و تعریف دشمن است و میلیتاریسم لاجرم به جنگ علیه همسایگان و سایرین می انجامد. در "نبرد پیشینیان" باز هم بیگانه هراسی عامل مهمی است که این بار مانع از وحدت ملتهای گوناگون علیه دشمنی می شود که قصد نابودی همه را دارد و فقط با کنار گذاشتن بیگانه هراسی و انتخاب فرماندهان براساس شایسته سالاری است که پیروزی حاصل می شود. در تمام این داستان بیگانه هراسی، زن ستیزی، آریستوکراسی و خودکامگی (که اصول بنیادین فاشیسم اند) عامل شکست و تباهی اند. اگر این آموزش دموکراسی نیست، پس چیست؟