دزدي ايده
يكي از نشريات دانشگاهي را ورق ميزدم كه به مقالهاي در مبحث جامعه شناسي ادبيات رسيدم. عنوانش برايم حسابي جالب بود، نگاه مختصري به مقاله انداختم و از كارشان خوشم آمد. داشتم به خودم ميگفتم، اينها هم از همين روش استفاده كردند من كه به دكتر فلاني گفتم كه اين روش بهترين شيوه جمع آوري دادههاست و بعد ناگهان در ذهنم جرقهاي زده شد: نويسنده مقاله دوست نزديك دكتر فلاني است و شكي نيست كه جناب دكتر بعد از شنيدن ايده من كه براي پايان نامه توي آب نمك گذاشته بودم (هر چند بعدا منصرف شدم) و شيوه متفاوت جمعآوري دادهها، آن را به دوستشان گفتهاند و خب، ايشان هم طرح را به خوبي اجرا كردهاند.
يك جورهايي دلخور شدم كه بدون اجازه من، طرح خوبم را كه ارزش اصلياش به بديع بودنش بود، اجرا كردهاند. درست است كه من علاقهاي به كار در حوزه جامعه شناسي ادبيات ندارم و در كشور عزيز ما هيچ قانون و تضميني براي رعايت حقوق مالكيت معنوي نيست و تعدادي از دانشجويان و اساتيد محترم بدون وجدان درد، كار ديگران را به نام خود منتشر ميكنند، حرف زدن از دزدي ايده، مضحك است اما من هنوز دلخورم.
اما كل اين ماجرا باعث شد تصميمي بگيرم؛ از اين به بعد هر ايدهاي داشتم كه نميخواستم رويش كار كنم، اينجا منتشر ميكنم تا هر كس كه مايل بود، انجامش دهد و البته پس از پايان كار نتيجهاش را به من هم خبر دهد.
1 نظر
اگر اینقدر مهم بوده است نباید از اول برای هیچ کس تعریفش میکردی
به جای دکتر فلانی بگو آقای/خانم ایکس
(;
ارسال یک نظر