چهره دیگر گریس

مارگارت آتوود نویسنده فوق العاده ای است و رمان هایش جوایز ادبی بسیاری گرفته است. «آدمکش کور» بسیار تحسین شده ولی من «چهره پنهان، گریس دیگر» را فوق العاده تر می دانم. رمان بر اساس ماجرایی واقعی نوشته شده: دختر شانزده ساله زیبایی در یک مزرعه خدمتکار است، به همراه کارگر مزرعه که شیفته دختر است، اربابش را به همراه معشوقه جوانش کشته و پس از سرقت اموالشان گریخته اند اما خیلی زود دستگیر می شوند. اینکه او گناهکار است و اغواگر یا بی گناه و فریب خورده موضوع سال ها مجادله وکلا، کشیشان و روانشناسان می شود و نویسنده از میان اوراق بجا مانده از تاریخ، جایگاه زنان در جامعه و کوشش های روانشناسی نوپا برای کشف روان زنانه را بازسازی می کند. اگر به تبارشناسی روانشناسی علاقه دارید و تاریخ جنون فوکو برایتان جالب بوده، از این کتاب غافل نشوید.

نسل خودشیفته

از رفتار زننده یکی از دختران جوان فامیل رنجیده بودم و گیج و متعجب که این چه رفتاری است؟ چطور می توان این قدر خودخواه و متوقع و ناسپاس بود؟ پاسخم را در یک متن روانشناسی یافتم: او خودشیفته بود؛ همین. معما حل شد و من دیگر گیج و مبهوت نبودم. رفتار این ادم برایم رمزگشایی شده بود و حالا طرز برخورد درست را هم می دانستم.
اختلال شخصیت خودشیفته با احساس خود والابینی و فقدان همدلی با دیگران مشخص شده است. در این افراد خودبزرگ بینی، خودشیفتگی، خیالپردازی دربارهٔ موفقیت نامحدود، قدرت، زیبایی همچنین نیاز دائمی به تحسین دیگران وجود دارد. افرادی با اختلال شخصیت خودشیفته در مورد ارزیابی خود کمتر از قضاوت در مورد دیگران سخت گیر هستند. اگر این افراد از جانب دیگران مورد انتقاد و بی تفاوتی قرار گیرند؛ و یا این که عزت نفس شان تهدید شود، خشمگین می شوند. البته اشتغال ذهنی کامل در مورد خود، روابط بین فردی را در آنان به اشکال گوناگون برهم می زند. این افراد توانایی تشخیص احساس دیگران را ندارند. به طور اغراق آمیزی احساس استحقاق می کنند، و بدون پذیرفتن مسئولیتهای متقابل از دنیا طلبکار هستند. آنها به سادگی می توانند بهره کش باشند و برای ارضاء امیال شخصی، امتیازات دیگران را از آن خود می کنند.
کسانی که شخصیت خودشیفته دارند غالباً خودپسند، متکبر، مطمئن و خودمحور به نظر می‌آیند امّا همانند کسانی که به اختلال شخصیت خودشیفتگی دچارند، دارای تصورات مبالغه آمیز و بلند پروازانه نسبت به توانائی‌های خود نیستند.
اگر والدین فرد در کودکی بسیار او را لوس و نازپرورده کرده و او را طوری مورد ستایش قرار داده باشند که به قول معروف گویی فرزندشان از دماغ فیل افتاده است. احتمال خودشیفته شدن فرد خیلی زیاد می شود. در واقع ستایشی که بچه دریافت می کرده تناسبی با رفتارهایش نداشته، بنابراین بچه یاد نگرفته که برای دریافت محبت دیگران لازم است که تلاش کند. خودشیفته ها دریافت کننده های منفعل محبت هستند. پدر و مادری که به فرزند خود اجازه نداده اند، درک کند که کارهایش چه تاثیری بر حالات روانی پدر و مادرش دارد، توانایی همدردی و همدلی با دیگران را از او می گیرند.
پی نوشت: نگران اینده کشورم شدم که اکثر متولدین نیمه دوم دهه شصت به بعد در طبقه متوسط شهری آن، لوس و متوقع بار می آیند و مسئولیت ناپذیر.

نزاکت اجتماعی را رعایت کنید

بسیاری این تجربه را دارند که در یک مهمانی، زنی از بستگان دور که سالی یکبار در عروسی یا عزا او را می بینید و سلام و علیکی دارید بی مقدمه سوالات خصوصی می پرسد: چرا ازدواج نمی کنی یا اگر متاهلی چرا بچه دار نمی شوید، چرا نامزدی ات را بهم زدی؟ معمولا روی این رفتار برچسب فضولی یا خاله زنک بازی زده می شود اما این رفتار گسترده تر از فضولی در مسایل شخصی دیگران است. مشکل نداشتن نزاکت اجتماعی در معاشرت است که به قشر خاصی نیز محدود نمانده....منظور از نزاکت اجتماعی این است که اگر با موضوعی غیرمعمول برخورد کردیم به روی طرف مقابل نیاوریم، وارد حریم شخصی او نشویم و طرز برخوردمان را تغییر ندهیم.
تصور کنید در یک مهمانی با فردی برخورد می‏ کنیم که انگشتش قطع شده یا چشمش آسیب دیده، از هر ده نفر، هفت نفر برای رفع کنجکاوی به خود اجازه می‏ دهند در مورد حادثه ای که رخ داده سوال کنند، بدون توجه به اینکه چنین سوالی باعث رنجاندن آدمی است که آمده تا ساعاتی خوش را در یک مهمانی بگذراند و علاقه ای ندارد برای بار چندم داستان ناخوشایندش را مرور کند. حتی کسانی که غریبه تر یا خجالتی تر هستند به خود اجازه می دهند که او را با انگشت نشان دهند و در موردش پرس و جو و با بغل دستی ها پچ پچ کنند و پروای این ندارند که طرف مورد گفتگو حرکاتشان را می بیند و صدایشان را می شنود.
از منظر جامعه شناسی، چنین رفتاری در جامعه سنتی پذیرفته شده است. در اجتماع روستا یا شهر کوچک روابط خویشاوندی گسترده است، همه یکدیگر را می‏ شناسند و از ریز و درشت کار هم مطلعند. هر فردی در محاصره افراد خانواده، فامیل و طایفه قرار دارد. جایی برای فردیت نیست و در همین حلقه‏ هاست که شادی‏ ها به شکل جمعی انجام می‏ شود و در غم‏ ها و مشکلات همه حضور دارند و یاری می کنند. اما در جامعه مدرن که با زندگی شهرنشینی تعریف می‏ شود، در جمعیت میلیونی شهرها خانواده گسترده پراکنده می ‏شود و همسایه به سختی از همسایه خبر دارد. اینجا فرد عضو خانواده هسته ای کوچکش و سپس دوستان و در نهایت همکارانش است و میزان صمیمیت و اشتراکاتش با هر کدام از این حلقه ‏ها را خود تعریف می‏ کند و اینجاست که حریم خصوصی به شدت پررنگ می‏شود و در معاشرت‏ های اجتماعی، احترام به این حریم نام نزاکت می‏ گیرد.
حال در جامعه ای که حریم خصوصی به رسمیت شناخته نمی شود چه برسد به اینکه مورد احترام قرار گیرد، نباید از سوالات گاه و بیگاه مومنان در مورد اینکه روزه هستید؟ و چرا روزه نمی گیرید به تنگ امد. هرگاه کسی سوال نامناسبی پرسید در چشمانش نگاه کنید و جدی بپرسید چرا می خواهی بدانی؟ برای تو چه سودی دارد؟ اگر ادعای مذهبی بودن هم داشت؛ برایش حدیث پیامبر را نقل کنید که :«در پی دانستن چیزی که برایت سودی ندارد، مباش.»