جوراب های بی تاب

پرواز مشهد تهران کمتر از 90 دقیقه است، هواپیما در ارتفاع مناسب پرواز می کند و مسافران کمربندها را باز کرده‌اند، مهمانداران در حال توزیع بسته شام هستند. بوی وحشتناک جوراب آزارم می‌دهد، مردی حدود سی ساله در صندلی آنسوی راهرو کفش‌هایش را درآورده و بی‌اعتنا لم داده و آبمیوه می‌خورد. چند دقیقه‌ای که می‌گذرد طاقتم طاق می شود و مهماندار را صدا می‌کنم و خواهش می‌کنم تذکر دهد. چند لحظه بعد جوراب‌های بی‌تاب به کفش برمی‌گردند و بوی ناخوشایند را با خود می‌برند.
منظورم برآورده شده و به خودم یادآوری می کنم مردان به اندازه زنان بوی نامطبوع را حس نمی‌کنند اما همچنان معذبم چون ذهن جامعه شناسی خوانده ام لایه‌های پنهان‌تر کنش را تشخیص می دهد: مردان بنا به سنت، فضای عمومی را فضایی مردانه می‌دانند و با این نوع رفتار راحتند در حالی که زنان در این مورد با وسواس‌تر عمل می‌کنند. آنها هم حق مردان برای عمل به میل شان را به رسمیت می شناسند، هر چند درباره اش غرولند می کنند.

رمان فانتزی نوجوان

دوستی خواسته است چند رمان خوب نوجوانانه معرفی کنم تا روز آخر نمایشگاه کتاب دست خالی نباشد. در این زمینه تنها می توانم رمان های فانتزی معرفی کنم و از بقیه بی اطلاعم. البته رده سنی نوجوان هم خیلی گول زننده است، برای سن سیزده تا شانزده نمی شود همان کتابهایی را معرفی کرد که نوجوانان بزرگتر می خوانند. با این اوصاف انتخاب من از بهترین رمان های نوجوان اینها هستند:
برای سیزده ساله تا پایان پانزده سالگی اولین انتخاب مجموعه شش جلدی نارنیا نوشته سی. اس. لوییس ست. مجموعه ای از تخیل با لایه های پنهان فلسفه و مذهب. پیشنهاد دوم سه گانه دلتورا نوشته امیلی رودا است که یکجورهایی نسخه ساده تری از ارباب حلقه ها به اضافه چند اژدها و یک مشت معماهای نوجوانانه است. شخصا مجموعه های آرتمیس فاوول و پرسی جکسون را که در همین سطح ماجراجویی و تخیل هستند نپسندیدم، سلیقه است دیگر. مجموعه هری پاتر را آخر معرفی می کنم چون در طول هفت جلد ماجرا، هر چه هری بزرگتر می شود خوانندگانش هم بزرگتر می شوند و البته سه جلد آخر برای بالای پانزده سال مناسب تر است.
اما برای شانزده ساله ها و بزرگترها بهترین پیشنهادم مجموعه چهارگانه وراثت نوشته پائولینی است. نویسنده با الهام از ارباب حلقه ها، نبرد پیشینیان و دریای زمین مجموعه قشنگی خلق کرده که تحسین زیادی برانگیخته. البته مجموعه سه گانه بازی های گرسنگی نوشته سوزان کالینز، کوتاهتر، هیجان انگیزتر و خلاقانه تر و صد البته پرطرفدارتر است. از آنجایی که هیچ علاقه ای به داستان های خون آشامی ندارم پس به آثار دارن شان اشاره ای نمی کنم. نیروی اهریمنی اش را هم مناسب نوجوانان نمی دانم.
پی نوشت: خواستم کوتاه به رمان های خوب رده سنی نوجوان اشاره کنم اما نمیتوانم با شیفتگی یادآوری نکنم برترین رمان فانتزی که خواندهام، و صد البته برای بزرگسالان نوشته شده، نغمه آتش و یخ است.(در ایران با نام بازی تاج و تخت ترجمه شده و سریالش از پرطرفدارترین سریال های جهان است.)

هیچ حیوانی آسیب ندیده

حالا که دارم محاسن فرهنگ غربی را در آیینه فیلم‌ها و سریال‌هایشان ردیف می‌کنم، اشاره‌ای هم کنم به اصل «به هیچ حیوانی آسیب نزنید». امروز فیلم بازی‌های گرسنگی را دیدم که قهرمان اصلی‌اش دختر نوجوانی است که با تیر و کمان در جنگل شکار می‌کند، گذشته از یک قسمت هجوم میمون‌های دگردیسی شده که جلوه های کامپیوتری است، موجود زنده هم کم نشان داده نمی‌شود، (آهو, خرگوش، پرنده، موش و ...) با این حال عوامل فیلم مواظب بوده اند که با آسیب رساندن به موجودات زنده، خشم طرفداران محیط زیست را برنیانگیزند و برای خودشان دردسر و حاشیه درست نکنند و انتهای فیلم هم گواهی‌اش را در تیتراژ آورده اند. 
این را بگذاریم کنار خبرگنجشک خوران چند بازیگر درجه دو سینمای ایران، تا دستمان بیاید حتی برای حفظ ظاهر اهمیت به محیط زیست چقدر کار فرهنگی نیاز داریم.