ثریا پای دار

سریال ثریا این روزها پربیننده ترین سریال تلویزیون است، روایت بیوه زنی میانسال که با تقاضاهای روزافزون فرزندانش، خانه، تنها سرمایه اش را می فروشد و به یک بازاری می سپارد تا ماهانه سود بگیرد و ناخواسته با پدر پیر آن مرد نیز روابطی عاطفی می یابد اما اما این ماجراجویی با ورشکستگی مرد و مرگ پدرش پیچیده تر می شود. قصد پرداختن به ماجرای داستان و تصویری که از زندگی بیوه زنان نشان می دهد یا پیام اخلاقی اش در مورد ربا را ندارم. بیشتر روایتی که از قتل غیرعمد پیرمرد نشان می دهد، جوانک شرخری که به اشتباه متهم به قتل می شود، عذاب وجدان ثریا و بعد مجرم شناخته شدنش در دستگاه قضایی برایم جالب ترند. گویا به مصالحی، این بخش ها را مختصر کرده اند اما روایت همچنان واقعیتی اجتماعی را به تلخی نشان می دهد؛ سیستم قضایی ما در برابر جرم قتل نقشی منفعل دارد. بنا بر شرع، قصاص و مجازات قاتل منوط به نظر بازماندگان و صاحبان دم است. اینجاست که هنوز مراسم عزای مقتول جمع نشده و قانونا فردی در دادگاه مجرم شناخته نشده خانواده متهم با گریه و التماس جلوی درب خانواده مقتول جمع اند. این التماس ها، ذلیل شدن ها، مزاحمت ها و به ستوه آوردن ها از طرف بقیه پذیرفته است و ایرادی نمی بینند که خانواده مقتول برای نجات جان عزیزشان چنین کنند. اما به نظرم این وضعیت به هیچ عنوان در سیستم قضایی مدرن پذیرفته نیست، دادگاه برای این است که فاصله و حایل بین دو خانواده درگیر باشد. از یک طرف حقوق و احترام متهم به خوبی رعایت شود و منصفانه مورد قضاوت قرار گیرد و از سوی دیگر خانواده داغدار با اعتماد به سیستمی که در جستجوی عدالت است و اطمینان از مجازات مقصر تشفی یابد. نه این که دو گروه ذی نفع با هم مجادله و کشمکش و باج خواهی و ذلت پذیری کنند تا کدام تفوق یابد.

خشکه مقدسی و پوشش زنان

یادداشت من خطاب به آقای معتقدی که قصد هدایتم را داشت و از اتهام خشکه مقدسی من رنجید: خشکه مقدسی زمانی است که فردی ظاهر دین را به جای اصل دین بگیرد و در تحمیل همان بکوشد. به عنوان مثال رعایت حجاب از اصول یا حتی فروع دین هم نیست. بلکه دستوری اخلاقی است که زنان و مردان مسلمان بدن خود را بپوشانند، عفت پیشه کنند و خود را از لغزش های جنسی حفظ کنند. برای عدم رعایت حجاب هم حد یا مجازاتی در فقه تعیین نشده. اما بسیاری از متشرعین رعایت حجاب کامل را از اصول دین می دانند تا آنجا که اگر کسی در این زمینه مسامحه کار باشد نعوذبالله به او گمان فسق می برند. کار تا آنجا خراب است که مدتی پیش یک روزنامه (ایران) را به خاطر بیان این مساله که رنگ مشکی چادر را ناصرالدین شاه پس از سفرش به فرنگ معمول کرد، به انکار مسلمات دین متهم کردند. بگذریم که از نظر تاریخی در زمان قاجار رنگ غالب چادرها نیلی بوده نه مشکی.از آن جالب تر که اعراب مسلمان چادر را از ایرانیان زرتشتی آموختند و استفاده کردند. در زمان پیامبر لباس و پوشش زنان و مردان بسیار اندک و ناشایست بوده، چیزی شبیه لباس احرام. و آیات قرآن مبنی بر پوشاندن خود را باید در زمینه محیط عصر پیامبر درک و تفسیر کرد.(توصیه می کنم کتاب حجاب شرعی در اثر پیامبر نوشته امیرحسین ترکاشوند را مطالعه کنید) با این اوصاف بزرگان حوزه علمیه، پوشیدن چادر را از مسلمات دین فرض و تبلیغ می کنند. این به نظرم جمود فکری و خشکه مقدسی است که مفهوم حیا و عفت را رها کنند و به رنگ فلان پارچه برسند. یا اصراری که متدینی دارند که همسرشان نباید بدون اجازه انها از خانه خارج شود. به نظر من فکر پنهان پشت این رفتار این است که زن ضعیفه است، درک و فهم زمان و شرایط تردد در خارج از خانه و عرضه برخورد با شرایط غیرعادی و گاه خطرناک را ندارد. متاسفانه در مورد بخشی از جامعه نسوان این مساله صدق می کند اما نه به دلیل ضعف ذاتی قوای عقلی و جسمی زنان، بلکه به دلیل این که انها بیشتر در شرایط اکواریومی زندگی می کنند و مهارت شناخت ادمها و رفتار اجتماعی درست را کسب نمی کنند. راه حل این نیست که آکواریوم بزرگتری بیابیم بلکه راه حل این است که در جوالی مهارتهای زندگی مثل یک بزرگسال را بیاموزند، یاد بگیرند که مردها موجودات عجیب و غریبی نیستند، می شود در دانشگاه یا محیط کاری با آنها حرف زد، آشنا شد، همکاری کرد و عشوه نیامد، به چشم شوهر آینده نگاهشان نکرد. می شود حریم ها را رعایت کرد تا آنها هم جدی بگیرندت مثل یک انسان عاقل و بالغ نه به چشم یک زن.