چگونه بچه اتان شما را تربیت می کند؟!

بسیار شنیدید که تجربه مادری باعث می شود آدم بهتری شوید؛ اما ممکن است ندانید بچه دقیقا کدام فضایل اخلاقی را در شما به وجود خواهد آورد. برای اینکه آمادگی روانی این تغییرات را پیدا کنید، فهرست وار به آنها اشاره می کنم:
کم خوابی؛ شش هفته آخر بارداری دوران سختی است. وزنه ای ده کیلویی روی شکمتان است که این طرف و آن طرف می‌کشید، گرمای درونی ( به اصطلاح قدیمی‌ها دو نفسه شدن) و تنگی نفس و خستگی باعث می‌شود شبها خواب راحت نداشته باشید. در طول شب بارها بیدار می‌شوید، پهلو به پهلو می‌شوید و حتی گاه مجبورید نشسته بخوابید. بعد از آن به دنیا آمدن بچه و زمین گذاشتن بارتان باز هم خواب راحت ندارید چون این موجود کوچک ضعیف، گرسنه است و هر دو ساعت یکبار باید شیر بخورد. فرایند شیر خوردن که گاه وسطهایش هم خوابش می‌برد، یک ربعی وقت می‌گیرد و پنج دقیقه‌ای هم باید صبر کنید تا آروغش را بگیرید. «این عملیات» به فاصله دوساعته تکرار می‌شود. کم کم زمان خواب شبانگاهی بچه طولانی‌تر می‌شود. پسر من صد روزه بود که من توانستم پنج ساعت مداوم بخوابم. ولی حتی وقتی بچه را بعد از یکسالگی از شیر بگیرید باز هم لااقل شبی یک بار بلند می‌شود تا آب بخورد و یا دستشوئی برود. کلا مادر بودن یعنی خواب راحت نداشتن.

صبوری؛ مهمترین مهارتی که پدر و مادر یاد می گیرند صبوری است تا بتوانند خودشان و شرایط را کنترل کنند. بچه‌ها استاد این هستند که کاری کنند که شما از جا در بروید. منظورم خالی کردن جوهر روی فرش یا ماژیک کشیدن روی کتابهای محبوبتان یا شکستن کنترل تلویزیون نیست. بلکه زمان های خستگی، بدخوابی و نق زدنهای بی پایان است. مثلا نیمه شب است و بچه یکساله شما خوابش می‌آید. از یک طرف هم سرگرم بازی است اما چون خوابش دیر شده بدخلقی و نحسی می‌کند و نمی‌تواند بخوابد. شما مجبورید کارهای هر شب قبل از خواب را انجام دهید، بچه را به رختخوابش ببرید، نورها را کم کنید، لالائی بخوانید، بغلش کنید، نوازشش کنید تا آرام شود و بعد بخوابد. این عملیات بین نیم تا یک ساعت طول می‌کشد و شما چاره‌ای ندارید جز اینکه در تمام این دقایق صبوری کنید. انتخاب دیگرتان این است که عصبانی شوید داد بزنید و کتکش بزنید. اما کمکی نمی‌کند چون بچه می‌ترسد و بیشتر گریه می‌کند و نحس‌تر می‌شود و در نتیجه آرام کردن و خواباندنش بیشتر طول می‌کشد. این طوری است که والدین ناچارند صبور شوند.

مدیریت زمان؛ در دوران مجردی و حتی قبل از بچه دار شدن شما مختارید هر وقت خواستید به جای غذا هله هوله بخورید. تا دم صبح بیدار باشید و تا اذان طهر بخوابید، تا دیر وقت مهمانی و گردش بروید و ... اما مادر بودن یک شغل 24 ساعته است و شما باید بقیه کارهایتان را با بچه تنظیم کنید. در شش ماه اول باید هر روز حدود 10 بار به او شیر دهید و حداقل 5 بار پوشکش را عوض کنید، در شش ماه دوم که خواب و تغذیه کودک مرتب شده، باید کم کم برایش غذای مخصوص درست کنید و در این بین او تقلا می کند، می غلطد، سینه خیز می رود، می نشیند و حدود 10 ماهگی با گرفتن دستش به اشیاء بلند می شود. کلا باید دکور خانه را عوض کنید و رومیزی، گلدانها و اشیاء کوچک را از دم دستش بردارید. بین 10 ماهگی تا 15 ماهگی که مهارت راه رفتن بچه کامل می شود، سخت ترین مرحله بچه داری است، از یک طرف این خطر هست که اشیاء را روی خودش بیاندازد و آسیب ببیند، از روی مبل یا تخت بیفتد یا زمین بخورد، کافی است یک لحظه غفلت کنید تا او بلایی سر خودش بیاورد. از طرف دیگر بچه در این سن به شدت بدقلق، نحس و حساس است. مرتب نق می زند و گریه می کند. چون از یک طرف می خواهد مستقل شود و از طرف دیگر ناتوان است و از این ناتوانی خشمگین. در چنین اوضاعی شما حتی وقت ندارید که با خیال راحت به دستشویی بروید چه برسد به میل خود بخوابید و بیدار شوید. به زودی مهارت پیدا می کنید بچه به بغل اشپزی کنید، در حالی که در روروکش به این طرف و آن طرف می رود ظرفها یا لباسهایش را بشویید. کلا یاد می گیرید کارها را بخش بخش کنید و از هر دقیقه خواب بچه برای رتق و فتق کارهای خانه به خوبی استفاده کنید.
خلاقیت؛ بچه‌ها بهترین انگیزه هستند تا خلاق شوید. بچه ها بین یکسالگی تا سه سالگی برای رسیدن به خواسته‌هاشان که معمولا بهانه‌گیری‌های بی‌دلیل است الم شنگه به پا می‌کنند بهترین رفتار والدین در این مواقع، پرت کردن حواس بچه است؛ شکلک درآوردن، راه انداختن یک بازی جدید، تعریف کردن قصه، خواندن ترانه های کودکانه، رقصیدن و ... کلا باید انواع مختلفی شامورتی بازی را یاد بگیرید.
پایین آمدن از برج عاج؛ اگر تا قبل از این خود را روشنفکر می دانستید با تولد بچه سبک زندگی شما عوض می‌شود. دیگر وقت ندارید کتاب بخوانید، فیلم ببینید، در جمع های روشنفکری یا شب‌نشینی دوستان مجردتان شرکت کنید. حالا باید مثل بقیه مردم نگران سفت یا شل شدن محصول شکم بچه، به موقع دادن ویتامین ها، دندان درآوردن بچه و آخرین حراجی لباس های بچه گانه (که به شدت گرانند) باشید. تبریک می گویم بیماری روشنفکری شما درمان شده حالا یک زن شایسته هستید.

زبان بیگانه ی آشنا

پسرکم دوست دارد حدود ظهر تلویزیون روشن باشد و کارتون تماشا کند. هیچ کدام از شبکه های وطنی در آن ساعت برنامه کودک ندارند. ناچار شبکه های ماهواره ای ام بی سی 3 یا سی ان را روشن می کنم. اولی عربی است و دومی ترکی اما جالب است که بیشتر کارتون ها به زبان اصلی (انگلیسی) است. فیلم های سینمایی را که مخصوص نوجوانهاست زیرنویس می کنند اما بقیه را نه. تبلیغات البته به زبان اصلی شبکه است و من روزی یکی دو ساعت، مشغول کار خانه زبان های بیگانه را می شنوم. عربی و انگلیسی را کم و بیش می فهمم اما هیچ درکی از ترکی نداشتم، برایم یک مشت کلمات نخراشیده نتراشیده با یک عالمه ق و گ بودند اما حالا که آهنگ کلمات به گوشم آشنا شدند گاه و بیگاه بین این توده نامفهوم، کلمه هایی آشنا پیدا کنم که روزهای اول به خاطر تلفظ متفاوت، به نظر غریبه بودند اما حالا هربار که می شنومشان، ناخواسته لبخند می زنم:
ماجیرا، حاضیر جواب، هیدیه، شیفاف، حیساس، هدف، تنبل، هیجان، سیاه، شیرین، شکری، چارشینبه، کتاپ، استاد، عیشق، نیفرت، عیدالت، محکمه، مجادله، سیلاح، محافیظ، وطن، دوست، بابا، معصوم، تکرار، اما حالا، البته، هر کسی که، تمام، زمان، روزگار، لطفا، تیشکًٌر، مجلل و محتشم.