انبوه بشریت، سیاهی لشگر تمدن

انیمیشن سیاره 51، ایده جالبی دارد. ساکنین سیارک 51 در مدار مشتری زندگی آرامی دارند. تنها نگرانی آنها هجوم بیگانگان فضایی است. حضور یک سفینه از کره زمین، باعث جنجال وحشتناکی می شود که حضور ارتش تنها را نجات از آن است. با ماجرای انیمیشن یا ارزش هنری و زیباشناختی آن کاری ندارم. ذهن من درگیر یکی از پیش فرضهای داستان است: جمعیتی کوچک به پیشرفت های تکنولوژیکی رسیدند که فقط چند سالی از انسانها عقب ترند. همین ایده در کارتون " هورتون هویی می شنود" هم وجود داشت. جمعیت کوچک روی سیاره ساکن بر گرده گل هم از ستارگان و فضای نامتناهی بالای سرشان غافلند اما جز آن از نظر علمی چندان عقب تر از ساکنان سیاره بسیار بزرگتر نیستند.(در موزه تابلوهایی از عصر حجر، قرون وسطی تا عصر مدرن وجود دارد.) آیا این امر ممکن است؟ جواب منفی است. با آنکه تاریخ علم حاصل پیشرفت های روزافزون اذهان برتر جمعیت کوچکی از انسانهاست، اما بدون وجود انبوه جمعیت بشری که در سطح وسیع جغرافیایی پراکنده اند، هرگز مسائلی به وجود نمی آمد که راه حلی بخواهند و پاسخها باعث پیشرفت علم شوند. جنگ، قحطی، بیماری و ... زندگی های بسیاری را نابود می کردند اما چالشی بودند که نجات از آنها گام به گام تمدن امروزی را ساخت. در یک بهشت کوچک هرگز از دوره جمع آوری غذا فراتر نمی رفتیم. بهشتی که در آن خشکسالی و بیماری نیست اما علم و تکنولوژی هم نیست.