نسبیت تلخی فضا
شماره 47 هفته نامه شهروند امروز، به تاریخ 29 اردیبهشت مصاحبهای با رضا امیرخانی (نویسنده رمانهای ارمیا و من او) دارد. او در مورد سفرش به خارج از كشور ميگوید:« اوج دوره دوم خرداد بود. حرف زیاد بود و كار كم. به گمانم ایران در آن زمان خیلی جای ماندن نبود. تجربه تازهای به آدم منتقل نميشد. شرایط سخت و فضای تلخی داشتیم. به سرم زده بود كه از ایران خارج شوم و چند سالی دور باشم» خواندن این مطلب، ناخواسته باعث لبخند تلخی شد، چون با این قیاس، این روزهای احمدی نژادی برای آقای امیرخانی و دیگر همالانشان، گل و بلبل است و این دیگران هستند كه شرایط سخت و فضای تلخی دارند و به فكر رفتن هستند.
داستان پرسپولیس مرجانه ساتراپی هم چنین حكایتی است. سالهای پس از پیروزی انقلاب، برای عدهای روزگار سختی بود كه آنها را به مهاجرت واداشت. دوره دوم خرداد، فضا برای عدهای غیرقابل تحمل شد و حالا هم كه برای ماندن باید مرتب كار فكری كرد و دلیل و توجیه آورد. اما باید انصاف داد، تجربه مرجانه ساتراپی، تا چه حد تجربه عامی بود؛ مگر چند نفر در خانوادهاشان كمونیست داشتند یا نسبت به مذهب، از دیدگاه سنتی پیروی نميكردند؟ چند درصد از جمعیت ایران مانند او و خانوادهاش زندگی ميكردند؟
دوره دوم خرداد برای چند درصد جامعه ایران غیرقابل تحمل شد و حالا برای چند درصد جمعیت ایران، روزگاری است مطابق با ارزشهای انقلاب و آنی كه باید باشد؟
0 نظر
ارسال یک نظر