كتابهاي ناتمام
بازي جديد وبلاگي، فهرست كردن كتابهايي است كه ناتمام ماندهاند. البته من تا همين اواخر بچه خوبي بودم و به خودم ميگفتم هر كتابي ارزش يك بار خواندن را دارد و وقتي كتاب دستم ميگرفتم از اول تا آخرش را يك نفس ميخواندم.(چند ركورد خوب هم دارم مثل ده جلد «كليدر» دولت آبادي در ده روز، يا «خانه قانونزده ديكنز» در 11 ساعت).
وقتي اساتيد تعدادي از فصول كتابهاي درسي را حذف ميكردند و ميگفتند خواندنشان لازم نيست، باز نميتوانستم نخوانده بگذارمشان. حتي وقتي كتابها كسل كننده بودند به خودم دلداري ميدادم كه وقتي كسي توانسته اينها را بنويسيد تو هم ميتواني بخوانيشان. بعدا كه با كتابهاي شكوفايي خويشتن، رازهاي درون و ... آشنا شدم، فهميدم هر كتابي ارزش خواندن ندارد. تازه بعد از فارغالتحصيلي و گرفتاري كار و نداشتن وقت بود كه ياد گرفتم گزيده بخوانم و بخصوص براي فيش برداري كار تحقيقاتي، كتاب را ورق بزنم و بروم سر لب مطلب چون وقتي نداشتم كه براي حواشي و مكررات هدر بدهم. در مورد كتابهايي كه بايد تمام خواني ميشدند (ادبيات و تاريخ) هم ياد گرفتم كه لازم نيست كتابها را در يك وعده ببلعم، اتفاقا بايد بعضي از كتابها را آرام آرام خواند و مزمزه كرد.
با اين اوصاف دو كتاب را هرگز تمام نكردم يكي داستان شهر احمد محمود كه از بس سياه بود؛ صفحه 67 بريدم(البته فهميدم جلد دوم يك سهگانه بوده) و جلد دوم ابله داستايوسكي كه تا مدتها نميدانستم، جلد دومي هم هست و حالا ديگر در آن حال و هوا نيستم كه سراغش بروم.
0 نظر
ارسال یک نظر