عطر

براي من كه به بوها حساسم، خواندن رمان «عطر، داستان يك قاتل» تجربه فوق‌العاده‌اي بود. ايده بكر داستان، نثر روان و تصويرپردازي‌هاي بي‌نقص نويسنده من را يك نفس تا آخر داستان ‌برد اما تا مدت‌ها، حس غريبي با من باقي ماند.
با اين اوصاف، از وقتي شنيدم تام تيكور، كارگرداني كه آدم را با ريتم روان و فضاسازي‌هاي بديع فيلم‌هايش (بهشت و پرنسس و سلحشور) حيرت زده مي‌كند، فيلمي بر اساس اين رمان ساخته، براي ديدن فيلم لحظه شماري مي‌كردم. سه روز پيش، فيلم را ديدم و هنوز حس غريبش با من است مثل عطري كه لحظه اول بوي تند و غريبش به سرگيجه‌ات انداخته ولي حالا تنها رسوبي شيرين و ملايم مانده.