عبرت‌هاي يانگوم

سريال جواهري در قصر در حال اتمام است و همراه آن تب يانگوم نيز به پايان خواهد رسيد. در اين مدت نشريه‌هاي زرد كلي مطلب داشتند از چاپ عكس و تفصيلات هنرپيشه‌ها تا پيام يانگوم براي ملت ايران و از سرگذشت يانگوم ايراني گرفته تا بحث در مورد جزئيات سانسور شده سريال در سيماي جمهوري اسلامي. البته به لطف تكنولوژي، كل سريال با زيرنويس فارسي بر روي دي‌وي‌دي در بازار پخش شد و من يكي را كه عاشق قسمت‌هاي پخت غذا بودم، وسوسه كرد. جالب‌ترين چيزي كه از تب يانگوم ديدم، روي جلد همشهري جوان بود كه پرتره موناليزا را با چهره و لبخند يانگوم چاپ كرده بود.
اما از آن جالب‌تر، بحث در مورد صحت تاريخي داستان است. يكي از آشنايان در مهماني خانوادگي با جديت، صحت تاريخي سريال را مضحك مي‌دانست به اين دليل كه امكان ندارد پانصد سال قبل ساختار سياسي كشور كوچكي مثل كره تا اين حد منظم و مبتني بر قانون باشد.
به او گفتم كه در مورد جزئيات تاريخي وجود چنين شخصيتي اطلاعي ندارم اما بر عكس تصور ايشان، پانصد سال پيش، كشور كره (تحت تاثير چين) به شدت مبتني بر قانون و آداب و رسوم مكتوبي بوده كه به سختي ممكن بود نقض شوند. متاسفانه اين يكي از خصوصيات ساختار سياسي ايران بوده كه حكومت‌هاي كوتاه‌مدت داشته و هر سلسله پادشاهي جديدي (كه با زور هم به قدرت مي‌رسيده) طومار سلسله قبلي را در هم مي‌پيچيده و از خاندان اشرافي تا بناهاي تاريخي، چيزي در امان نمي‌مانده است. به دليل همين فاجعه « هر كه آمد عمارتي نو ساخت» هرگز در كشور ما يك طبقه اشرافي مسلط مانند دوره فئوداليسم در اروپا به وجود نيامد و در كنار آن هم اصناف و بورژوازي شكل نگرفت و در نتيجه سال‌ها بعد هم سرمايه‌داري در كشور ما متحقق نشد و حالا هم خصوصي سازي با مشكل مواجه است و ...