زنان در قرن هشتم هجري
سفرنامه ابن بطوطه گوشههايي از نحوه زندگي و جايگاه زنان را در جهان اسلام در قرن هشتم هجري آشكار ميكند. بنا بر نظر دكتر موحد، تعليم دختران و فرستادن آنان به مكتب اگرچه از نظر شرعي مجاز و حتي مستحسن بود اما جامعه محافظه كار و فروبسته آن زمان نميتوانست مخاطراتي را كه در سر راه زنان بود، ناديده بگيرد. تعليم زنان مستلزم مقداري آزادي براي او بود و اصولا آزادي براي زنان خطرناك شمرده ميشد. بنابراين روش محتاطانهاي كه براي توده مردم توصيه ميشد اين بود كه آموزش دختران را به آنچه براي نماز و عبادت ضروري باشد محدود سازند و از تعليم خط و شعر و غيره حذر كنند. حتي رفتن زن به مسجد براي اقامه نماز را دوست نداشتند. ابن عبدون در رساله حسبه خود ميگويد:« زنان را نبايد اجازه داد كه تابستانها در برابر چشم مردم كنار آب بنشينند، اختلاط زن و مرد در معاملات روا نيست و زن و مرد نبايد در ايام عيد با هم و در يك مسير به گشت و گذار بپردازند.» برداشت سنتي آن روزگار آزادي زن در خارج از حصار خانه را برنميتافت. اما اين تصوير كلي دو استثناء داشت يكي در ميان روحانيان كه بسياري از دختران آنان، خود راوي حديث بودند و ديگر در ميان خاندانهاي وابسته به طبقه فرمانروا كه ترك بودند.
تركان خود اهل فضل و سواد نبودند ليكن محدوديتهايي را كه در عالم اسلام براي زنان قائل بودند نداشتند و چون اسلام پذيرفتند باز آن بيقيدي درباره رفتار زن و مرد را كه لازمه مشاركت فعالانه آنان در زندگي صحرايي مبتني بر كوچ و چرا بود از دست ندادند. زنان ترك روي از مردان نميپوشيدند و از حشر و نشر با مردان ملاحظهاي نداشتند. ابن بطوطه چندين جا به اين نكته تصريح ميكند كه مقام زن پيش تركها و مغولها خيلي بلند و محترم است. چنانكه بالاي فرامين شاهي مينويسند:«به فرمان سلطان و خواتين». هر يك از خاتونها شهرها و ولايتها با عوايد فراوان در دست دارد و در مسافرتها كه با سلطان ميكنند، اردوي هر خاتون جداست. ابن بطوطه از شيوه رفتار محترمانه سلطان محمد اوزبك پادشاه آلتين اردو (منطقه روسيه امروزي) با همسرانش شگفتزده ميگويد «همه اين مراسم و احترامات بيهيچگونه پردهپوشي در برابر چشم مردم انجام ميگيرد.» با اين مقدمات غريب نمينمايد كه خاندانهاي حاكم ترك دختران خود را از امتياز خواندن و نوشتن برخوردار كرده باشند و زنان آنان استعداد خود را در زمينه فضل و هنر، دستكم در كشورهايي چون ايران كه محيط اجتماعي تا اندازهاي پذيراي آن بود، نشان دهند. از نمونههايي كه نامي از آنها در كتابهاي آن عصر به جا مانده ميتوان از تَركان خاتون مادر اتابك محمدبنسعدبنابيبكر و جهان ملك خاتون برادرزاده شاه شيخ ابواسحاق فرمانرواي شيراز و قُتلُغ خاتون در سلسله قراختاييان كرمان نام برد.
اما نبايد گمان كرد اين به معناي آزادي زنان از قيدهاي مردسالاري بود چون به تعبير مورخان «آيين مغول آن است كه هر كجاي دختري خوبروي باشد، از آن امرا، به خدمت خان برند تا اگر خواهد تصرف كند يا به خدمت گمارد و اگر چشم خان به زني افتد و او را پسند كند، شوهر زن مكلف است كه او را تقديم خان كند.»
از آن جالبتر كشورهاي تازه مسلمان هستند كه به سنتهاي گذشته خود عمل ميكنند هر چند گاه با اسلام در تناقض است. دو نمونه جالب آن پوشش زنان مالديو و شيوه مادرتباري در ميان مسوفيهاست.
ابن بطوطه در توصيف مردم جزاير مالديو ( نزديك شبه جزيره هند) ميگويد كه «زنان اين جزاير سر خود را نميپوشانند ملكهاشان نيز همينطور است. اين زنان گيسوان خود را شانه زده آن را به يكسو جمع ميكنند و اكثرا جز لنگي كه از ناف تا پايين تنه آنان را ميپوشاند، جامهاي بر تن ندارند. باقي بدن آنان عريان است و به همين وضع در بازارها و ساير جاها راه ميروند. چون من متصدي قضا گشتم خيلي كوشيدم كه اين عادت را از ميان آنان براندازم اما كاري از پيش نبردم.» البته اين شيوه پوشش ربطي به آزادي يا منزلت زنان نداشت چون به گفته ابن بطوطه زن مالديوي در حضور شوهر خود غذا نميخورد بلكه چون خدمتكار در برابر شوي مينشيند و منتظر ميماند تا او غذاي خود را بخورد آنگاه دستهاي شوهر را ميشويد و غذا را برميچيند.
مسوفيها در امپراطوري مالي در آفريقاي غربي نيز از نظر ابن بطوطه عجيب و غريبند:«مردهايشان غيرت ندارند. در ميان آنان انتساب به پدر مورد اعتبار نيست بلكه نسبت آنان به دايي است. ارث هم به خواهرزادهها ميرسد نه اولاد و اين چيزي است كه من در همه دنيا نديدم مگر در نزد كفار مالابار از هندوان. ولي نكته اينجاست كه مسوفيها مسلمانند و نماز ميگذارند و فقه ميخوانند و حافظ قرآن ميباشند!» به روايت ابنبطوطه زنان مسوفي روي خويش نميپوشانند و با مردان اختلاط ميكنند و دوستي و صحبت زن و مرد ميان آنان چيزي عادي است.(البته از راه درست و آنگونه كه به هيچ وجه مايه تهمت نيست)
منبع: ابن بطوطه، محمد علي موحد، تهران: انتشارات طرح نو، 1376.
از آن جالبتر كشورهاي تازه مسلمان هستند كه به سنتهاي گذشته خود عمل ميكنند هر چند گاه با اسلام در تناقض است. دو نمونه جالب آن پوشش زنان مالديو و شيوه مادرتباري در ميان مسوفيهاست.
ابن بطوطه در توصيف مردم جزاير مالديو ( نزديك شبه جزيره هند) ميگويد كه «زنان اين جزاير سر خود را نميپوشانند ملكهاشان نيز همينطور است. اين زنان گيسوان خود را شانه زده آن را به يكسو جمع ميكنند و اكثرا جز لنگي كه از ناف تا پايين تنه آنان را ميپوشاند، جامهاي بر تن ندارند. باقي بدن آنان عريان است و به همين وضع در بازارها و ساير جاها راه ميروند. چون من متصدي قضا گشتم خيلي كوشيدم كه اين عادت را از ميان آنان براندازم اما كاري از پيش نبردم.» البته اين شيوه پوشش ربطي به آزادي يا منزلت زنان نداشت چون به گفته ابن بطوطه زن مالديوي در حضور شوهر خود غذا نميخورد بلكه چون خدمتكار در برابر شوي مينشيند و منتظر ميماند تا او غذاي خود را بخورد آنگاه دستهاي شوهر را ميشويد و غذا را برميچيند.
مسوفيها در امپراطوري مالي در آفريقاي غربي نيز از نظر ابن بطوطه عجيب و غريبند:«مردهايشان غيرت ندارند. در ميان آنان انتساب به پدر مورد اعتبار نيست بلكه نسبت آنان به دايي است. ارث هم به خواهرزادهها ميرسد نه اولاد و اين چيزي است كه من در همه دنيا نديدم مگر در نزد كفار مالابار از هندوان. ولي نكته اينجاست كه مسوفيها مسلمانند و نماز ميگذارند و فقه ميخوانند و حافظ قرآن ميباشند!» به روايت ابنبطوطه زنان مسوفي روي خويش نميپوشانند و با مردان اختلاط ميكنند و دوستي و صحبت زن و مرد ميان آنان چيزي عادي است.(البته از راه درست و آنگونه كه به هيچ وجه مايه تهمت نيست)
منبع: ابن بطوطه، محمد علي موحد، تهران: انتشارات طرح نو، 1376.
0 نظر
ارسال یک نظر