دن براون قصه گو
همينطوري هوس كردم كه دوباره كتاب «رمز داوينچي» دن براون را بخوانم. داستان لو رفته بود و البته كل رمز داوينچي و فرزند داشتن عيسي و واگذاري كليسا به مريم مجدليه مضحك بود. بيشتر علاقمند بودم مباحث مربوط به نمادهاي مادينه در اديان پگاني و مسيحيت و پاورقيهاي كامل مترجمان كتاب (حسين شهرابي، سميه گنجي) در مورد مصاديق آن در ايران باستان را دوباره مرور كنم. ميدانم در اين مورد كارهاي متفرقهاي منتشر شده، از همه بهتر كتاب «بانوي هفت قلعه» است كه در آن، باستاني پاريزي نشانههاي به جا مانده از تقديس آناهيتا در فرهنگهاي محلي را پيگرفته. اما اي كاش يك نفر مينشست و كتابي كامل و جامع در مورد حضور اين نمادها در اسلام مينوشت. منظورم فقط چيزهايي در حد محراب را نماد زنانگي و مناره را نماد مردانگي دانستن نيست. چيزهايي عميقتر مثل تقدس حضرت فاطمه و آب را مهريه او دانستن (مثل پيوند آناهيتا با آب) و يا باقيماندههاي ميتراپرستي در مذهب امروز (نقاره زدن و دف و شب يلدا).
بگذريم، كنجكاو شدم كه كتاب ديگر دن براون، «فرشتگان و شياطين» را هم بخوانم، آن كتاب هم به يك گروه مخفي مخالف با كليسا در قرون وسطي به نام اشراقيون ميپردازد كه عجيب من را ياد اخوانالصفا در تمدن اسلامي انداخت.(هر چند آنها بيشتر فيلسوف بودند) البته اينجا ديگر مترجم به خودش زحمت اشاره به اين اطلاعات جانبي را نداده بود و از آن بدتر كتاب واقعا ارزش ديگري نداشت. جايي خوانده بودم كه اگر اطلاعات تاريخي را از كارهاي «براون» برداريم، چيزي بيشتر از داستانهاي معمايي در سطح «سيدني شلدون» نيست شايد كمي هم بدتر. با خواندن كتاب اخير و تجربه قبلي كتابهاي سيدني شلدون اين نكته تاييد ميشود. فريب نخوريد و وقتتان را براي كتابهاي دن براون هدر ندهيد. فيلمهايش كفايت ميكند.
1 نظر
حضور این نمادها در اسلام؟ بد فکری نیست..ببینم چی می شه
ارسال یک نظر