تاریخ بی رنگ و بو

فرناند برودل در کتاب «سرمايه‌داري و حيات مادي» با جزئيات شرح مي‌دهد که زندگي در دوران گذشته کمتر از آنچه در ذهن ماست باشکوه بوده. کاخ‌هاي قرون وسطي وسيع و بلند بودند و همان‌قدر سرد، تاريک و بدبو. شومينه‌هاي ناقص آن دوره نمي‌توانستند تالارها را گرم کنند و کف تالارها معمولا پوشيده از کاه و گاه آلوده به ادرار شواليه‌ها (توالت وجود نداشته) و نور مشعل‌ها کم و بو و دود آن‌ها ناراحت کننده بوده.
محمد قائد هم به همين روال به کساني که آرزو مي‌کردند در دوران گذشته به موسيقي آن زمان گوش دهند، هشدار مي‌دهد که سازهاي آن دوران ابتدايي و ناقص بودند و حتي ارکسترهاي باشکوه آن دوره شباهت اندکي به غناي موسيقي و صدا در اجراهاي جديد دارند.
با همه اين حرف‌ها در مورد نبودن آب و سرويس بهداشتي و نور و گرما در شب‌هاي آن دوران حتي باشکوه‌ترينشان مثل بغداد عصر هارون الرشيد و قصه‌هاي هزار و يک‌شب يا اصفهان عصر شاه عباس، من به اندک بودن طعم‌ها و مزه‌ها فکر مي‌کنم. فکر کنيد خوان غذا در قصر گسترده است اما سر سفره تنها انواع گوشت‌هاي كبابي را مي‌بينيد و احتمالا كمي برنج و دوغ. سالاد وجود ندارد و تنها ميوه‌هاي محدود فصلي در دسترس‌اند. سيب‌زميني، گوجه فرنگي يا ذرت چيزهاي ناشناخته‌اي هستند و از همه بدتر از چاي خبري نيست.
توضيح: اين خوراکی‌ها در عصر قاجار به ايران آورده شدند.