پراكنده‌گويي‌هاي فيلمي

1- سال‌ها پيش خواندم كه منتقدين در مورد فيلم «افسانه‌هاي پاييزي» زوييك گفته‌اند مشكل اين فيلم اين است كه صحنه‌هاي فيلم بيشتر از آن‌كه محتواي فيلم مي‌طلبد، باشكوه هستند و اين عدم توازن، آزاردهنده است. اما حالا كه نگاه مي‌كنم مي‌بينم اين روزها، به سختي مي‌شود فيلمي را پيدا كرد كه صحنه‌هاي باشكوه نداشته باشد. فيلم «آلاتريس» با آن‌همه صحنه‌پردازي، آدم را سحر مي‌كند يا صحنه نزديك شدن قطار و حركت نور روي تنه درختان جنگلي در شب، در فيلم «قتل جسي جيمز» را تنها با صفت تكان‌دهنده مي‌شود توصيف كرد.
2- هميشه با فيلم‌هاي بيشتر از دو ساعت مشكل دارم. جز پدرخوانده و ارباب حلقه‌ها تا به حال نشده كه به اين جور فيلم‌ها روي خوش نشان بدهم. حالا اين روزها، كارگردان‌ها براي طولاني كردن زمان فيلم مسابقه گذاشتند؛ «خون به پا خواهد شد» و «قتل جسي جيمز» بيشتر از 150 دقيقه‌اند. از طرفي عده‌اي هم به فيلم‌هاي كوتاه‌تر روي آورده‌اند؛ «جونو» زير 90 دقيقه است. كارگردانان محترم، حالا نمي‌شود به جاي اين افراط و تفريط‌ها به همان زمان طلايي 100 دقيقه بازگرديد؟
3- تازگي‌ها دچار بيماري عجيبي شده‌ام: شبيه پيدا كردن براي هنرپيشه‌هاي ايراني از بين هنرپيشه‌هاي خارجي. قبل از عيد، شبكه پنج سريالي مي‌داد به نام «سلطان كوهستان» كه روايت زندگي يك قهرمان دوچرخه سواري ايتاليا بود و تنها دليلي كه من اين سريال را تماشا مي‌كردم اين بود كه بازيگر نقش اول زن، نسخه ايتاليايي «هانيه توسلي» بود البته با لبخندي نازتر. حالا هم مانده‌ام كه بازيگر زن نقش اول فيلم «جونو» چرا اين قدر شبيه خانوم شريفي‌نيا در سريال « ساعت شني» است!
4- يكي از مصاديق جبر جغرافيايي، تحمل غلط‌هاي زيرنويس در فيلم‌هاست. اين دوستان اگر فقط يك بار برگردند و متني را كه سرهم كرده‌اند بخوانند و دست كم، غلط‌هاي تايپي را اصلاح كنند ما را بيشتر رهين منت خود خواهند كرد.