بیداری
حالا که سريال بيداري تمام شده، درک ميکنم که جدا از فضاسازي و بازيها، از نظر تصويري که از زنان نشان داده، سريال خوبي بوده، متفاوت از ساير سريالهاي مسخره تلويزيون که در آن زنها موجودات احمق و بيدست و پايي هستند که فکر و ذکري جز ازدواج و جلب محبت مردان ندارند. زنهاي داستان، احمق نيستند حتي دختران کارگري که براي گذران زندگي کار ميکنند و ازدواج تنها راه نجاتشان از تنگناي فقر و کار زياد است، از ميان گزينههاي موجود بهترين انتخاب را ميکنند، هر چند تلخ.
سارا که هميشه در رفاه زيسته هم احمق نيست. متوجه خيانت شوهرش ميشود اما عزت نفسش بالاتر از آن است که او را به هر قيمتي بخواهد. شادي هم همينطور، وقتي شوهر سارا به سوي او ميآيد برعكس تمام زنهاي سريالهاي ايراني از او استقبال نميكند؛ كاملا منطقي ميگويد كه نميخواهد مرد حالا كه از سوي همسرش (سارا) طرد شده به سوي او بيايد.آمدن مرد وقتي ارزش داشت كه انتخاب بود نه از سر ناچاري و ميرود. خانم عرفان نيز زن با اراده و خودساختهاي است. ترنگ هم با همه چشم و گوشبستگي روستاييش، احمق نيست و با وجود همه ترديدهايش، سر آخر ميفهمد که چه ميخواهد و آنچه را ميخواهد (پسرش را) به دست ميآورد. هر چند براي مدتي کوتاه، چون قانون به او اجازه نميدهد براي هميشه حضانت فرزندش را داشته باشد.
0 نظر
ارسال یک نظر