قرنطينه

تمام كساني را كه مي‌شناسم، وسواس كيانوش عياري در باور پذيركردن شخصيت‌ها را تحسين مي‌كنند؛ اما ديشب در سريال «روزگار قريب»، داستان به سمتي رفت كه اين تصوير را در ذهن من خدشه‌دار كرد: در سفر محمد قريب و والدينش به كربلا، كاروان با دسته‌اي سوار قزاق روبرو مي‌شود كه به جستجوي روستايياني هستند كه از قرنطينه تيفوس فرار كرده‌اند، كاروان در ادامه راهش با اين مردان روبرو مي‌شود و هنوز پرسش و پاسخ طبيب كاروان با آن‌ها تمام نشده كه قزاق‌ها سر مي‌رسند و روستاييان را به ظن اين كه بيمارند، مي‌كشند. يكي از بيماران براي دفاع از خود با سوار قزاق گلاويز مي‌شود اما سردسته، بنا بر دستور (نابودي همه كساني كه به بيمار تيفوسي دست زده‌اند)، حتي سرباز خود را مي‌كشد و البته اجساد را در ميان بيابان رها مي‌كنند. ماجرا پر از جزئيات است و از تلاش طبيب كاروان براي اين‌كه به سردسته بفهماند كه اين آدم‌ها بيمار نيستند و بيماري اين طور منتقل نمي‌شود، تا سرآسيمگي كاروانيان و به خاك سپردن اجساد و ... را دربرمي‌گيرد.
مساله ناراحت كننده اين نكته آزاردهنده نيست كه كودك روستايي كه مدتي است با ديگران در بيابان سرگردان است، با موهاي تميز و پوست آفتاب نخورده، تصوير مي‌شود يا سردسته قزاق‌ها نمي‌داند رباط كريم كجاست، بلكه اعتبار تاريخي كل ماجراست.
بنا بر اسناد تاريخي، تاريخچه بهداشت عمومي نوين در ايران، با افتتاح دارالفنون در دوره قاجاريه توسط اميركبير آغاز شد. دكتر تولوزان فرانسوي كه هم طبيب ناصرالدين شاه و هم استاد دارالفنون بود، به دنبال قحطي‌هاي مكرر و اپيدمي‌هاي وبا، پيشنهاد كرد سازماني به نام «مجلس حفظ الصحه» تشكيل شود كه سازمان قرنطينه نيز زير مجموعه آن قرار داشت. در سال 1300 نام «مجلس حفظ الصحه» به «شوراي عالي صحيه» تبديل شد و بعدا اداره صحيه عمومي در وزارت فوائد عامه تاسيس شد و بالاخره در سال 1320 وزارت بهداري تاسيس گرديد. (براي اطلاعات بيشتر اين‌جا را بخوانيد)
در دوره تاريخي كه داستان كودكي محمد قريب مي‌گذرد (پس از جنگ جهاني اول و قبل از به قدرت رسيدن رضاخان)، وبا و تيفوس شايع شدند و قربانيان زيادي گرفتند اما دليل انتشار سريع بيماري، به جز سوء تغذيه عمومي، نبودن آب بهداشتي و امكانات پزشكي، اتفاقا عدم رعايت مقررات قرنطينه بود كه هيچ كس به آن اهميتي نمي‌داد و به دليل عدم قدرت دولت مركزي و شورش‌هاي محلي، امكاني براي اجراي آن نبود.
از آن‌جا كه ورق زدن كتاب‌هاي تاريخ، يكي از علايق من است، كنجكاوم كه آقاي عياري با استناد به چه منابعي، چنين داستاني از خشونت و بي‌رحمي قزاق‌ها در اعمال مقررات قرنطينه را روايت كرده‌اند؟