راتاتوي
به همه كساني كه خسته و افسردهاند، پيشنهاد ميكنم «راتاتوي» را ببينند. اين فيلم تمام آن چيزهايي را كه از يك انيميشن كامپيوتري تماشايي انتظار داريد، در خودش دارد. قصه جذاب، فضاسازي خوب، شخصيتهاي بانمك و دوستداشتني، رنگ و صحنهپردازيهاي تماشايي و البته كمدي. براد برد (كارگردان غول آهني و شگفت انگيزان) اين بار داستان موشي را تعريف ميكند که به همراه ديگر موشها در زير شيرواني خانهاي در حومه پاريس زندگي ميکند. او داراي شامهاي بسيار قوي است و برخلاف ديگر موشها علاقهاي به خوردن آشغال ندارد. او بعد از ديدن برنامه تلويزيوني گوستو، معروفترين سر آشپز پاريسي و خواندن کتاب او (هر كسي ميتواند آشپزي كند) به لذت آشپزي و غذاي سالم پي برده است. تا اين که شبي در پي حادثهاي، صاحبخانه به وجود موشها پي ميبرد و قصد جان آنها را ميکند. در ميانه راه فرار قبيله، رمي از بقيه جدا ميافتد و خود را در برابر رستوران گوستو –که به تازگي فوت کرده- ميبيند. ورود رمي به آشپزخانه با آمدن جوانکي همزمان ميشود كه به کار نياز دارد، اما سر رشته چنداني از آشپزي ندارد. حادثهاي اين دو را سر راه هم قرار ميدهد و اين دو با هم متحد ميشوند تا شغلي در آشپزخانه گوستو داشته باشند، در حاليكه بايد راز خود را از اسکينر (سر آشپز فعلي که ميخواهد ميراث گوستو را تصاحب کند) و ديگران (از جمله مامور بهداشت و منتقد غذا)، پنهان كنند.
داستان به اين سر راستي نيست و فراز و فرود بيشتري دارد. اين فيلم از يك طرف داستان پيچيدهاي است در مورد موشي كه حرف ميزند، عاشق غذاهاي خوب است و بدتر از همه، ميخواهد سرآشپز يكي از بزرگترين رستورانهاي شهر پاريس شود با تاملاتي در مورد كوشش براي تحقق روياي شخصي، وفاداري به خانواده، متفاوت بودن ديدگاهها و جايگاه نقد و رسانههاي جمعي و نسبتشان با حقيقت و از سوي ديگر کيفيت عالي تصاوير كه انگار در مورد يك جهان واقعي است؛ نماهايي که از شهر پاريس در فيلم ميبينيم بسيار حيرت انگيز است. آبي که ميبينيم درست مانند آب واقعي است، تصاوير غذاها آنقدر واقعي به نظر مي رسند که احساس گرسنگي كنيم. موشهاي داستان هم گرچه به قدر کافي کارتوني هستند که بچه را نترسانند اما وقتي آنها را در قبيلهشان ميبينيد، ممکن است چندشتان شود. اين فيلم را از دست ندهيد و اگر مثل من هوس پختن راتاتوي (يتيمچه به سبك فرانسوي) را كرديد، دستور غذا را از اينجا برداريد.
0 نظر
ارسال یک نظر