در شرق خبری نیست
محله
جدید ما، بلوار فردوس در منتهای غرب تهران است. در این روزهای آلودگی هوا، این منطقه
هوای پاکی دارد. پارک ارم نزدیک است و بادی که از کنار مسیل کن میوزد، نفس را تازه
می کند. حاشیه شهر هستیم اما به خودم تسلی میدهم که اگر زلزله محتوم تهران رخ دهد،
جای خوبی هستیم. نسبت به شرق، مجیدیه، سبلان، نارمک و ... تراکم جمعیت کمتر است، ساختمانهای
منطقه نوساز هستند و خیابانها پهن و اتوبانها زیاد. امکان گیر افتادن در میان
آوارها کم است و به راحتی میشود از شهر خارج شد. استادیوم آزادی که مرکز اصلی
امدادرسانی خواهد شد هم نزدیک است.
گذشته
از این حرفها تازه دارم با منطقه آشنا میشوم. فرهنگسرای فردوس و شهر کتاب کاشانی
با وجود آنکه کوچک و جمع و جوراند باز بهتر از هیچ است. تازه خیابان اباذر را کشف
کردم که پردیس سینمایی- اداری «روزهای زندگی» را دارد و پردیس «اریکه ایرانیان» هم
زیاد دور نیست. بیمارستان پیامبر هم برای خودش موردی است. اولین بار که وارد بیمارستان
شدم، گیج و متحیر ماندم چون جایی که قرار بود کلینیکها باشند شبیه لابی هتل بود، کافی
شاپ در یک سمت قرار داشت و بوی قهوه پیچیده بود و جوانی سیاهپوست هم در کافی شاپ
مجله میخواند. یک گلدان مرمری بزرگ پر از گلهای مصنوعی خوشرنگ فضای طراحی شده
با رنگ قهوهای- کرم را کامل می کرد. بقیه سالن مبلهای اداری چیده بودند و
میانشان میزهای کوچک قهوهای گذاشته بودند. جمعیت آرام نشسته بودند و تلویزیونهای
فلت بزرگ روی دیوار را تماشا میکردند. در کنار درب وسط، دو منشی نشسته بودند و
بلندگو شمارههای پذیرش بیماران را صدا میکرد تا وارد راهروی کلینیکها شوند. با
وجود طراحی خوب فضا، خدمات گران نبود، هر چند شلوغ بود.
0 نظر
ارسال یک نظر