زنانی که خانه دار نماندند

سریال زنان خانه دار مستاصل داستان چهار دوست است که در همسایگی هم در حومه شهر زندگی می‌کنند. عشق، خیانت، طلاق، مشکلات بچه ها و اسرار پنهان همسایه‌ها تم اصلی سریال است. هر کدام از این چهار زن شخصیت متفاوتی دارند. «گابریل» زیبا، خود شیفته، خودخواه و خوش‌پوش است. «لینت» باهوش و مدیری موفق است. در عین حال کنترل کننده شوهر و فرزندانش است. «ِبری» مدیر،آشپزی فوق العاده، خانه دار به تمام معنا، سخت‌گیر و بدون انعطاف است. «سوزان» مهربان، حساس، هنرمند و باملاحظه است.
آنها نزدیک بیست سال دوستان صمیمی اند و در مصایب و مشکلات و کشف اسرار پنهان دیگران با هم سهیم اند. در این بیست سال بچه‌ها به دنیا می‌آیند و بزرگ می‌شوند و خانه را ترک می‌کنند. هر کدام از این زنان با تجربه هایی که از سر می‌گذرانند به آرامی تغییر می‌کنند: لینتکه سرطان، بارداری ناخواسته، بازنشستگی را از سرگذرانده و تا مرز جدایی از همسرش پیش می رود؛ یاد می‌گیرد برای دیگران برنامه‌ریزی نکند و به خواست دیگران احترام بگذارد.
گابریل مادر بهتری می شود و از خودخواهی اش کاسته می شود. بری که مرگ یک شوهر، خیانت شوهر دوم و اعتیاد و هرزگی را از سر گذرانده یاد می‌گیرد قضاوت نکند. سوزان هم سرانجام اعتماد به نفس پیدا می‌کند و از زن وابسته و درهم شکسته ابتدای سریال تبدیل می‌شود به زنی مستقل که نقاشیی حرفه ای را دنبال می‌کند.
حالا که فصل آخر (هشتم) سریال را تماشا کرده‌ام که پس از بیست سال دوستی میان همسایه ها، سرانجام هر کدام به دنبال سر نوشتشان محله را ترک کردند. دوباره از خودم می پرسم به کدام یکی از این زنان شبیه‌ام؟ من هم مانند لینت شخصیت آرتمیسی دارم و کنترل محیط اطرافم به من آرامش ‌می‌دهد. در عین حال مانند سوزان شخصیتی باملاحظه دارم که نسبت به خواسته های دیگران حساس است و البته کمبود اعتماد به نفس و مثل هر دوی آنها شوهری دارم که درکم می‌کند و همراهم است. شکی ندارم به خاطر این آخری باید شکرگذار باشم.