لطف الله فروزنده و استخدام فله ای در دولت دهم

1- در سال‌هایی که در دفتر فرهنگی مرکز پژوهش های مجلس کار می‌کردم، لطف الله فروزنده قائم مقام ریاست و همه کاره مرکز بود. تنها برخورد مستقیمی که با او داشتم به خوبی در ذهنم حک شده. اول وقت اداری یک روز زمستانی بود و من خسته از دو هفته کار فشرده گزارش نویسی فصل بودجه، آخرین بازبینی ها را برای رییسم که در جلسات کمیسیون فرهنگی حضور داشت انجام می‌دادم که صدای فریادی شنیدم که می‌گفت کی این گزارش را نوشته، با تعجب بلند شدم و دیدم که آقای فروزنده علیرغم کت و شلوارش مثل یک لات پاها را باز کرده، خشمگین وسط دفتر ایستاده و گزارش بودجه را بالای سرش تکان می‌دهد و فریادزنان سوالش را تکرار می‌کند.(با یک سوال ساده از منشی دفتر می توانست بفهمد تمام گزارش های بودجه فرهنگی را کمیته بودجه نوشته که سه نفر آدم، بیشتر نیستند.)
متحیر جواب دادم که من نوشته ام. فروزنده نگاهی به قیافه متحیر من و خانم منشی انداخت و جدی پرسید:پول گرفتی که این گزارش را بنویسی؟ لابد قیافه من متحیرتر از آن بوده که ظن گناهکاری ببرد. فورا سوالش را تصحیح کرد: چند نفر از دفتر تبلیغات قم آمدند اینجا و توی جلسه بهت گفتند اینها را بنویسی؟ از اینکه مرا کودکی ساده فرض کرده بود که می‌شد گولش زد، لجم گرفت و بند زبانم باز شد که نخیر، هیچ جلسه ای نبوده، این نظر کارشناسی شخص من بوده که برای هزینه کرد بودجه امور قرآنی، کمیته ای متشکل از همه یارانه بگیران بخش اعتبارات قرآنی تشکیل شود تا با هماهنگی بهتر، این بودجه هزینه شود تا موازی کاری و تخصیص چندباره اعتبارات نباشد.(این تبصره بودجه به تصویب کمیسیون فرهنگی رسید و تا چند سال بعد هم در بودجه لحاظ می شد و از افتخارات من بود.) فروزنده اعلام کرد که آقای خاموشی، ریاست سازمان تبلیغات اسلامی از این گزارش ناراحت شده چون سازمان تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم هم به عنوان عضو کمیته نام برده شده در حالی که شان پایین تری دارد. من بی‌حوصله شانه بالا انداختم که وظیفه من ارائه بهترین پیشنهاد بودجه بوده است نه جلب رضایت آقای خاموشی. فروزنده با تاسف از این بی خبری من از ظرافتهای سیاسی کاری، سری تکان داد و رفت.
2- بهار بود که آقای ق یکی از همکاران دفتر، صاحب فرزندی شد. بعدتر حدس زدیم که بچه مشکل کولیک (دل دردهای شبانه با ساعتها گریه) دارد چون آقای ق هر روز با سر و وضع آشفته پشت میزش حاضر می‌شد و رسما دو سه ساعت می خوابید. بقیه ساعات را هم با گیجی می‌گذراند و کارایی اش به شدت پایین آمده بود. این اوضاع پنج ماهی ادامه داشت تا آنکه معاونت پژوهشی او را احضار کرد و رسما اخطار گرفت که در صورت ادامه این وضعیت، اخراج خواهد شد. اینجا بود که آقای ق با دو سه نفری مشورت کرد و بعد در یک حرکت ناگهانی به عضویت جمعیت حمایت از ایثارگران انقلاب اسلامی (به ریاست آقای فروزنده) پیوست، در محل کار هم مرتب تر شد (احتمالا بچه هم که بزرگتر شده بود، کمتر شب بیداری داشت) و گزارشی که در دست داشت را به پایان رساند.(هر پژوهشگر سالانه حداقل سه گزارش تهیه می‌کرد).
روز 25 آذر، روز پژوهش از راه رسید و به سنت هر سال پژوهشگر نمونه اعلام و تشویق می‌شد. شکی نداشتم که آن سال بهترین پژوهشگر دفتر بودم، تا آن وقت چهار گزارش نوشته بودم و آماده بودم در فصل بودجه هم لااقل دو گزارش دیگر بنویسم. لحظه ای که در جلسه نام آقای ق به عنوان پژوهشگر نمونه دفتر اعلام شد، از شدت حیرت لال شدم. چند ساعت بعد این بی انصافی تبدیل به خشمی التیام نیافتنی شد و بعدتر یاس و سرخوردگی از سیستم اداری که عملکرد و صلاحیت آدمها، قربانی باندبازی سیاسی است.
3- عملکرد دولت احمدی نژاد در گزارش‌های مرکز پژوهش ها نقد می‌شد و کم کم میان دولت و مجلس اختلاف افتاد. در یکی از جلسات ماهانه معاونت پژوهشی، آقای فروزنده به همه دفاتر پژوهشی دستور داد که تمام گزارش های دو سال اخیر خود را بازبینی کنند و تمام نکات مربوط به انتقاد از دولت را مشخص کنند زیرا آقای احمدی نژاد از عدم بی طرفی گزارش های مرکز ناراحتند و حالا آقای فروزنده با مستندات کامل درصدد اثبات حسن نیت مرکز پژوهشهاست. کار خوبی بود اما متعجب بودم که چرا جلب رضایت احمدی نژاد دغدغه مرکز است. چند ماه بعد که در دولت دهم، آقای فروزنده به مقام معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی ریاست جمهوری رسید، دلیلش را فهمیدم.
یکسالی از پایان دولت دهم گذشته و هر روز گوشه جدیدی از سوء مدیریت دولت قبلی برملا می‌شود. چند روز پیش،لطف‌الله فروزنده عنوان کرده بود استخدام‌های غیرقانونی در دولت گذشته دروغ محض بوده و دولت یازدهم باید اسنادش را ارایه کند. حالا معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی گزارشی تکان دهنده منتشر کرده از استخدام غیرقانونی 420 هزار نفر در هشت سال گذشته که سه چهارم آنها دیپلم و کمتر از دیپلم اموزش دیده اند و از همه مضحکتر 1500 نفر بی سوادی که در آموزش و پرورش استخدام شده اند.و البته توصیه نامه های بسیار برای استخدام افراد با امضای شخص فروزنده. (خبر را اینجا بخوانید)
4- این یادداشت قرار نیست متنی باشد علیه آقای فروزنده. مگر او چه کرده؟ یک ادم فرصت طلب بوده که با باندبازی از موقعیتش برای پیشرفت سیاسی استفاده کرده و مصدر کاری مهم قرار گرفته و امتیاز جمع کرده گیرم به بهای هزینه گزاف یه بیت المال با استخدام صدها هزار نفر آدم غیرمتخصص. چند صباح دیگر هم که ابها از آسیاب افتاد پست و مقام بهتری تدارک می بیند شاید اصلا نماینده مجلس شد!
امروز به سایت مرکز پژوهش های مجلس سری زدم تا ببینم از دوران قائم مقامی فروزنده چه نوشته، هیچ چیز نبود. هیچ نام و نشانی از روسای قبلی مرکز نبود چه برسد به قائم مقام و مدیر دفتر و پژوهشگرانش. باید روال اداری را مکتوب کنیم. از عملکرد آدمها بنویسیم تا آنکه خدمت کرده از آنکه خیانت؛ مشخص شود. نباید بگذاریم کارنامه این آدمها گم شوند. اینجا از دیگران هم خواهم نوشت با نام و نشانی کامل.
پی نوشت: مشکل از سیستم اداری فشلی است که باندبازی و سیاسی کاری در آن مهمتر از انجام کار درست است. تمام این سال ها عده ای ادعا می کردند که بین تخصص و تعهد، اولویت با تعهد است. در حالی که حقیقت انتخاب بین فرصت طلبانی بود که ادعا می کنند به حزب و اندیشه های اصولگرایی وفادارند (در حالی که فقط به صرف جیب مبارک می اندیشند) و کسانی که متفاوت می اندیشند ولی لزوما خائن وطن فروش هم نیستند. هشت سال دولت احمدی نژاد اثبات این نکته است که سپردن کار به دست کم سواد کارنابلد،  خسارت عظیمتری به بار می آورد. شاید عبرتی باشد تا پس از ده سال بسیاری از جمله برادران ارزشی درک کنند وقتی آن سید خندان از ضرورت قانونگرایی و شایسته سالاری حرف میزد، انگشت روی نقطه درد گذاشته بود.