به من دست نزن 1

 فصل هفتم سریال دکستر را می بینم، پلیسی کشته می شود و سرنخ قاتل به کلوب استریپتیزی میرسد که در دست مافیای اوکراین است. بعدتر یکی از پلیس ها با یکی از دختران کلوب دوست می‌شود و همه اینها بهانه ای است که گاه و بیگاه از نمایش پشت صحنه، حظ بصر ببریم. برای من بیش از هر چیز، قانون حاکم بر این نمایش جنصی جالب بود؛ تماشاگران می توانند تا هر وقت که بخواهند با چشمان دریده بر صندلی میخکوب شوند، انعام بپردازند، حرف بزنند و ... اما نمی‌توانند نزدیک شوند و تن های برهنه را لمس کنند. اینجا تحریک شدن مجوزی برای خدشه دار کردن حریم شخصی دختر جوان برهنه نیست. کسانی که از خط قرمز نمایش بگذرند، فورا به دست نگهبانان قلدر به خیابان پرت می‌شوند.
سالهاست که این چنین نمایش های وقیحی اجرا می شود (پنجاه سال پیش در فیلم صبحانه در تیفانی هم صحنه ای از این نوع کلوبها هست) و قانون کلوب در قوانین رسمی و روابط شخصی آدمها هم تسری پیدا کرده. مهم نیست رفتار یک زن تا چه حد تحریک آمیز است، مردان حق ندارند بدون اجازه صریح یک زن در حالت هوشیاری (نه مستی) وارد رابطه جنصی شوند، در غیر این صورت در محضر قانون تجاوز محسوب می شود. بعد این مساله مرتب در فیلم ها و سریال ها دیده می شود که مرد منتظر است تا زن قدم نهایی را بردارد، حتی بعد از فرنچ کیس، مرد با اشتیاق و خودداری منتظر است تا زن قدم بعدی را بردارد که معمولا بیرون آوردن تی شرت یا پیراهن مرد است. اگر انتظار طولانی شود مرد صریحا می پرسد که قرار نیست به اتاق خواب بروند؟
قصد تحسین فرهنگ استریپتیز را ندارم که شکی نیست از مصادیق نگاه جنصی به زن است و آنقدر ساده لوح نیستم که سالها مبارزه حقوقی و تغییر قوانین برای رسیدن به اینجا را نبینم و شکی ندارم در دنیای واقعی همه چیز به خوبی فیلم ها پیش نمی رود اما نمی توانم در ذهنم مقایسه نکنم با فرهنگ مردسالارانه شرقی که هر نوع پوشش یا رفتار کمتر از حد عرف زنانه را عدم نجابت و مستحق متلک می داند و هر نوع رفتار دوستانه با مردان در محل کار را دعوت به همخوابگی تفسیر می کند.