نگران بازی تخت و تاج

سال 90 دنبال داستان‏های فانتزی که به طور غیررسمی در اینترنت ترجمه یا منتشر می‏ شدند به رمان «نغمه آتش و یخ» رسیدم که خانم دکتری به نام سحر مشیری جلد اول (بازی تخت و تاج) و نیمی از جلد دوم (نزاع شاهان) را ترجمه کرده و روی وبلاگش قرار داده بود. ترجمه خوب و روان و داستان درخشان بود. بعد از رمان «ارباب حلقه ‏ها»، بهترین رمان فانتزی است که تا به حال خوانده ام. در سرزمین خیالی وستروس که حال و هوای قرون وسطی دارد، پادشاهی به قتل می‏ رسد و جنگ و جدال میان هفت خاندان برای رسیدن به تخت سلطنت آغاز می ‏شود. در حالی که در قاره ‏ای دیگر آخرین بازمانده سلسله پادشاهی قبلی، درصدد است ارتشی به دست آورد و وستروس را فتح کند و زمستان سهمگین در راه است.
تا نوروز 90 طاقت آوردم تا بقیه فصل های جلد دوم هم به صورت هفتگی ترجمه و روی وبلاگ قرار گرفت. در این بین فصل اول سریال را هم دیدم که خب، کمتر از حد انتظارم بود. عید دیگر طاقتم شد و از روی ویکی پدیای انگلیسی خلاصه داستان جلد سوم (یورش شمشیرها) را خواندم که البته سهمگین‏ تر از چیزی بود که فکر می‏ کردم و کامم را تلخ کرد اما دلواپسی در مورد سرنوشت آدم های کتاب برای مدتی مشغولیت ذهنیم نبود. پاییز 91 سیزن دوم سریال را دیدم. وبلاگ سحر مشیری محو شده بود اما در سایت وستروسی خبری بود از این‏که سحر مشیری کل کتاب سوم را یکجا ترجمه و تا عید نوروز منتشر خواهد کرد. تا تابستان 92 خبری نشد و انتظار که طولانی شد، دیگران هم به فکر ترجمه افتادند.
آبان دیگر طاقتم طاق شد. نیمی از کتاب سوم را که در سایت وینترفل ترجمه شده، خواندم و سیزن سوم سریال را هم دیدم و همین دوباره آتش خاموش را روشن کرد، دو هفته ‏ای آرام و قرار نداشتم، برای آرامش ذهنم، متنی در مقایسه بین کتاب و سریال نوشتم اما باز هم سرنوشت قهرمانان کتاب از ذهنم خارج نمی شد و نمی ‏توانستم به کار دیگری برسم. همین شد که خلاصه جلدهای بعدی کتاب را خواندم و حالا سرنوشت قهرمانان تا آخر جلد پنجم (آخرین کتاب انگلیسی ) را می‏ دانم و همراه با بقیه علاقمندان دعا می‏ کنم پیرمرد چند سال آینده را در صحت و سلامت باشد تا مبادا مرگ زودهنگامش، این حماسه را ناتمام بگذارد.
اینجا فقط حسادت می‏ کنم به حال آنهایی که از وجود این کتاب بی‏خبرند، نوجوان‏  هایی که چند سال دیگر به سراغ کتاب خواهند آمد، وقتی که تمام جلدهای کتاب ترجمه و چاپ شده و چه می‏ دانند از این سال ها، انتظار تلخ و طولانیِ ما.