خانواده میکاییل و توت های در حال زوال
بعدازظهر گرم از خیابان میگذرم
و بعد بویی شیرین و داغ هجوم میآورد. درخت توت بزرگی کنار خیابان است و آسفالت از
میوههای له شدهء در حال پوسیدن لکه لکه شده. بوی شیرین توتهای در حال فساد همیشه
برایم یادآور رمان «خانواده میکاییل و اعقاب» نوشته مهین دانشور است. کتاب روستایی
در دامنه البرز را به تصویر میکشد که محصولش توت است. در گذر زمان خانواده میکاییل
که اربابان ده هستند رو به زوال میروند و مردی فرصت طلب مایملکشان را تصاحب میکند.
نثر سخت و پر از جزییات و حال و هوای ادبیات چپ، رمان کلیدر را به یاد میآورد و دقیقا
به همین دلیل کتاب قدر نادیده میماند. کتاب در سال 69 نوشته شده و در سال 72 منتشر
شده است. شکی نیست اگر کتاب سی سال قبل منتشر شده بود حالا یکی از مطرحترین رمانهای
فارسی بود. حتی در دهه پنجاه هم تحسینکنندگانی مییافت. اما در دهه هفتاد که تجربه
یک انقلاب و سالهای جنگ و البته سقوط شوروی، مد روز را عوض کرده، کتاب به سختی به
چشم میآید. اما من اعتنایی به جریانهای ادبی ندارم و این رمان برایم یکی از ده اثر
برتر ادبیات فارسی است که بوی شیرین توت نمیگذارد فراموشش کنم.
0 نظر
ارسال یک نظر