طلب مهریه

1- در صدر اسلام مهریه هدیه ای بوده است که مرد در هنگام ازدواج به نشانه مهر و محبتش به زن هدیه می‌داده است. اما همه زندگی‌های مشترک تا دم مرگ نمی‌پایند. روزی که قرار شد قوانین مدنی در کشورمان مدون شوند تا از سوی دادگستری‌ها اجرا شوند، به روال فقه اسلامی، حق طلاق را از آن مرد دانستند و تنها جریمه مرد در پایان دادن به زندگی مشترک را پرداخت مهریه. در مقابل خانواده ها به بهانه تحکیم زندگی مشترک بر بهای مهریه افزوده اند.
2- در قانون مدنی ایران، سرپرستی خانواده با مرد است و حق طلاق، حضانت کودکان، اداره اموال خانواده و تعیین محل سکونت با اوست و مهریه تنها ابزاری است که برای زنان باقی می ماند. پیامد ناخواسته این قوانین این است که طلب مهریه تبدیل می‌شود به اهرم فشاری روی مرد تا زن بتواند او را وادار به طلاق کند و یا حضانت بچه را به دست آورد یا مجبور به ادامه زندگی؛ چون توانایی پرداخت مهریه را که برابر با سال ها حقوق اش است، ندارد. (ناراحت کننده است اما نرخ طلاق در افراد با مهریه پایین بیشتر است)
3- آمار طلاق در کشورمان به شدت بالا رفته است و همراه آن بحث مهریه مهمتر شده است. تعداد مردانی که توان پرداخت مهریه را ندارند و به زندان می افتند زیاد شده است، قانونگذاران ابتدا در عقدنامه ها، مهریه را به عندالاستطاعه تبدیل کردند و بعد بدهی مهریه بیش از 110 سکه طلا را مشمول زندان ندانستند. هم و غم حکومت این است که از میزان مهریه بکاهد یا امکان به زندان افتادن مردان به دلیل طلب مهریه را کم کند اما از آن طرف فکر نمی‌کند چرا زنان از ابزار مهریه استفاده می‌کنند؟ چه ابزارهای جانشینی وجود دارد؟ چه کنیم که خانواده محیطی پر از محبت و اعتماد باشد؟
4- این مدت خانواده‌های طلاق گرفته زیادی را دیدم و می‌بینم حتی اگر یکصدم مهریه خانم‌ها خرج جلسات مشاوره قبل و بعد از ازدواج می‌شد، راهکار مناسب‌تری برای تحکیم زندگی مشترک بود. ازدواج در سن پایین و ازدواج های سنتی بر اساس یک ساعت گفتگو و سپردن آشنایی واقعی به دوران عقد، این پیامد را دارد که در نیمی از موارد، به دلیل اختلاف فرهنگی یا عدم تفاهم خصوصیات شخصیتی کار را به طلاق بکشانند. بگذریم از زنانی که پس از سال ها زندگی مشترک، دلیلشان برای درخواست طلاق، خیانت و یا ازدواج مجدد مرد است، دلیلی که در پیشگاه قانون محکمه پسند نیست.
5- در این اوضاع مهریه فقط باعث غبن است. زنی که از زندگی مشترک ناراضی است؛ مهرش را می‌بخشد و طلاق می‌گیرد و دست خالی از زندگیی که چند سال ساخته بیرون می‌آید یا مرد را بدبخت می کند که سال‌های سال باید کار کند و بدهی اش را بپردازد و در میانسالی دوباره از صفر شروع کند.(بر اساس قانون مهریه بر ذمه مرد است و با وجود گذشت سال ها و مرگ مرد، همسر سابق می تواند از میراث مرد، طلب مهریه کند. )
6- طلاق شر لازم است اما انصاف نیست که زن دست خالی بماند و یا مرد سالها بدهکار. معقولترین حالت این است که زن و شوهر هر دو امکان ارائه درخواست طلاق را داشته باشند و بعد از یک‌سال جلسات مشاوره، زمانی که مشخص شد امکان تفاهم وجود ندارد، دارایی جمع شده در دوران ازدواج را نصف کنند و هر کس دنبال زندگی اش برود. (گفتن ندارد که سازوکار ثبت دارایی‌های خانواده و تعیین مجازات برای متقلبین و ... هم پیش‌بینی شود)
7- من و همسرم توافق کردیم که حقوق هر دو نفر در زندگی مشترک برابر باشد و در صورت طلاق به این شکل عمل کنیم اما در اطرافیانم داشتم دوستانی که شوهران تحصیلکرده‌اشان به هیچ عنوان حق طلاق زن در برابر مهریه کم را نپذیرفتند، تقسیم اموال که بماند. مردها حاضر نیستند که بپذیرند دوران ریاستشان بر خانواده به پایان رسیده و خانواده خوشبخت خانواده ای است که به جای زورگویی یک طرف، جای گفتگو و تفاهم باشد. شاید برای خودشان نپذیرند اما در مورد فرزندانشان خواهند پذیرفت.