بحران های ادواری

متنی روانشناسی می خوانم که توضیح می دهد آدمها در برابر بحرانهای ادواری زندگی دو نوع واکنش دارند: واکنش عاقلانه که احساساتشان را مهار می‌کنند و به دنبال راه حل مساله و کنترل پیامدهایش هستند و گروه دوم که دستخوش احساساتند و به دنبال کارهایی هستند که احساسشان (خشم، غم و اضطرابشان) را بهتر کند. مطلب جالبی بود اما بیش از آنکه به این فکر کنم که بیشتر آدمهایی که من می‌شناسم در دسته دوم هستند برایم جالب این بود که نوشته بود در زندگی هر آدم بالغی به طور متوسط هر سه ماه یک بحران کوچک یا بزرگ پیش می‌آید: (بحران مربوط به سلامتی فرد، سلامتی اطرافیانش، محیط کار، زندگی خانوادگی، مشکلات مالی و ... ) تکان‌دهنده بود که فهمیدم تا به حال درک نادرستی از زندگی داشته‌ام. به طور ناخودآگاه همیشه انتظار داشتم زندگی روالی منظم داشته باشد تا در این بین به کارهای مورد علاقه بپردازی و هر وقت که اتفاقی این روال معمول را بر هم می‌زد عصبانی می‌شدم اما حالا درک می‌کنم که زندگی نشستن کنار رودخانه‌ای آرام نیست که گاهی سیلابی متلاطمش کند. زندگی نشستن کنار ساحل است؛ امواج به طور مرتب بر ساحل می‌خورند و تا موج بعدی زمان کوتاهی فرصت داری.