زنان در محیط کار

روزابت کانتر در دهه هفتاد میلادی، پنج سال به عنوان مشاور شرکت چندملیتی لوازم صنعتی ایندسکو در اداره مرکزی آن در آمریکا، در مورد جایگاه زنان در این شرکت به تحقیق میدانی پرداخت. کانتر درمی‌یابد مدیران زن در پس نقش کاملا رسمی، در چهار نقش غیررسمی کلیشه ای محصورند که امکان تعامل معنادار و قابل فهم آنان را با مردان همرتبه خویش فراهم می‌آورد: دو تا از این نقش در نظریه فروید مطرح شده است: نقش« مادری» و نقش «اغواگری». فروید برخورد مردان را با جنس زن را چنین توصیف می‌کند که یا آنان را «مریم گونه» می بینند یا به سان «روسپی» یا مادرانی فاقد جذبه جنسی یا وسوسه‌ انگیزانی صرف... دو نوع دیگر «عزیزدُردانه» و «سفت و سخت» خوانده می‌شوند که قرابتی با خواهر کوچولو و پیردختر دارند.
مدیر زن در نقش «مادر» کسی است که دیگران به راحتی مسائلشان را با وی در میان می گذارند: زنی دلسوز که مردان به نصایح و تشویقش دل می‌بندند. زنی که حتی توقع دارند وقتی جایی از لباسشان شکافته می‌شد برای دوختن آن کمک کند. مدیر زنی که «وسوسه انگیز» می‌نماید در تعامل نزدیک با چندین مرد در موقعیت دشوارتری قرار می‌گیرد، چه احتمالا به وی انگ بی‌بند وباری اخلاقی خواهند زد (حال رفتار او هرچه باشد) در عوض احتمالا وی می‌کوشد از میان مدیران مرد یک حامی منحصر بفردی دست و پا کند تا در چنین مواردی جانب وی را بگیرد. این مرد باید در گروه از چنان منزلت بالایی برخوردار باشد که دیگران از این زن فاصله بگیرند.
نوع سوم مدیران زن که «عزیزدردانه» خوانده می‌شوند، کسانی‌اند که از بس دست و پا چلفتی‌اند عملا در سازمان فاقد هرگونه قدرتی‌اند. مردان کارهای آنان را یا مصنوعی به شمار می‌آورند یا ناپخته؛ هرکاری که انجام بدهند زنانه است. نوع چهارم مدیران زن کسانی‌اند که از شنونده دلسوز بودن روی برمی‌تابند، کنایه مردان را تحمل نمی کنند و از الطاف و عنایت دیگران سرباز می زنند. این زنان را جدی و بدعنق به شمار می آورند و با آنان از دور و با نزاکت زیاد برخورد می کنند. در مشاهدات کانتر این دسته زنان، «سفت و سخت» در مقام مدیریت از همه زنان موفق‌ترند گو این‌که به قیمت بیش از حد افاده‌ای و انعطاف ناپذیر تلقی شدن آنها تمام می شود. (به نقل از نحوه انجام تحقیقات اجتماعی، ترز ال. بیکر، ترجمه هوشنگ نایبی، نشر نی، ص 46-45)
حاشیه اول: از این تحقیق حدود پنجاه سال می گذرد ایا امروزه  الگوی روابط مدیران زن با همکاران مردشان در آمریکا تغییر کرده؟ بعید می دانم، قابل انتظار است که درصد فراوانی زنان در هر الگو تغییر کرده باشد و الگوی زن سفت و سخت بیشتر شده باشد.
حاشیه دوم: الگوی روابط زنان در ادارات دولتی ایران تا چه حد به مشاهدات کانتر در آمریکای دهه هفتاد نزدیک است؟ هیچ تحقیقی در این مورد انجام نشده اما تجربه شخصی من در محیط کار همین الگو را تایید می کند.
حاشیه سوم: از زمان بوف کور صادق هدایت تا به حال، ادبیات ما بین دو الگوی « زن اثیری» و «روسپی» سرگردان است. الگوی زن اثیری خیلی نزدیک به الگوی مریم مقدس است که فروید مطرح کرده اما بیشتر از نظر دست نیافتنی بودن تا فقدان جذابیت جنسی. بررسی الگوی زنانه در ادبیات فارسی جای کار زیادی دارد.