رت باتلر زنجانی

- هیجان انگیزترین شخصیت رمان بربادرفته اثر مارگارت میچل که جنگهای انفصال ایالات متحده آمریکا (1864-1860 م) را به عنوان زمینه حوادثش انتخاب کرده، مردی ماجراجو به نام رت باتلر است. در جریان این جنگ، نیروی دریایی ائتلاف شمال صنعتی، بنادر ائتلاف جنوب که اقتصادش وابسته به برده داری و تولید پنبه بود را محاصره و مانع صدور پنبه شد. دولت ائتلاف برای فرار از محاصره اقتصادی، پنبه را به محاصره شکنان واگذار کرد اما محاصره سخت و توان نظامی کمتر جنوبی ها به شکست آنها منجر شد و طلای ائتلاف نزد محاصره شکنان از جمله رت باتلر باقی ماند. در اواسط رمان باتلر اعتراف می کند که «نیمی از ثروتش به ائتلاف جنوب تعلق دارد و از پنبه ائتلاف که من از خط محاصره خارج کردم و در لیورپول با قیمت های عالی فروختم، به دست آمده است. پنبه یی که با نیت خیر به من داده شد تا با پولش چرم و تفنگ و ابزار جنگی بخرم و از طرف من با نیت خیر پذیرفته شد. دستور این بود که طلا را در بانک های انگلیسی بگذارم- به نام خودم- تا اعتبارم بیشتر شود. محاصره تنگ تر شد و من نتوانستم یک قایق هم از بنادر ائتلاف خارج و یا به آنها وارد کنم، بنابراین پول در انگلیس ماند.» (برباد رفته، مارگارت میچل، ترجمه شبنم کیان، ص 711)
2- بابک زنجانی به خاطر اختلاف حساب با وزارت نفت و موارد دیگری از زد و بند مالی بازداشت شده. او یکی از افرادی بود که در دو سه سال اخیر فرصت یافته بود تا برای دور زدن تحریم ها، نفت ایران را به فروش برساند و درآمد آن را با عملیات مشکوک بانکی برای خرید کالاهای خارجی هزینه کند. حالا که دولت عوض شده و حساب و کتاب به میان آمده مشخص شده که چند میلیارد تومن بدهکار است.
3- شخصیت بابک زنجانی و شرایطی که در آن عمل کرده است، بیش از هر کس مرا به یاد رت باتلر و رمان بر باد رفته می اندازد. هر دو آدم هایی ماجراجو، بی پروا و فرصت طلب هستند که چهره جذاب و تجردشان نگاه ها را جلب می کند و رفتار نمایشی اشان برایشان دردسرساز می شود: رت باتلر با جیب پر پول و کالسکه نو در آتلانتای بعد از جنگ رژه می رود و بابک زنجانی وارد باشگاه فوتبال می شود و شرکت فیلمسازی افتتاح می کند.
4- درباره شباهت موقعیت جمهوری اسلامی در برابر تحریم های هسته ای و موقعیت ائتلاف جنوب در جنگ های انفصال می توان فهرستی از شباهتها را ردیف کرد: هر دو اقتصاد تک محصولی و نسبت به حریف توان صنعتی کمتری دارند، نظام سیاسی در هر دو کشور بر اساس ایدئولوژیی عمل می کنند که ناکارآمد یا رو به زوال است (برده داری و بنیادگرایی) و آرمانگرایی و عدم واقع بینی مشخصه آن است. خودتان بر این تحلیل بیفزایید.