برزخ 91
- خانه
تکانی بیش از هر چیز شبیه تعمیرات بنایی است: با نقشه مشخص برای یک محدوده معین
شروع میشود و بعد دامنه کار به اقصا نقاط خانه کشیده میشود تا آنجا که آدم
پشیمان میشود که آخر این چه غلطی بود که من کردم! و سر آخر خسته و کوفته بعد از
صرف وقت و انرژی، سه برابر برآورد اولیه، کار را به پایان میرساند در حالی که ته
قلبش از دو سه نکته کوچک که باب میلش نیست اما از ناچاری پذیرفته، مکدر است. زنهای
ایرانی ته وجودشان ایمان دارند کدبانو کسی است که خانهاش از تمیز برق بزند و اگر
همیشه مقدور نیست لااقل آداب خانه تکانی را به جا آورد تا در دید و بازدید عید،
تمیزی و شیکی خانه را به رخ خانمهای دیگر بکشد. هرچند به لطف مواد شوینده قوی و
دستمالهای جادویی و ... بشور و بساب کمتر شده البته قشر مستاجر به خاطر اسباب کشی
هرساله، دیوارشویی و بیرون ریختن بوفه ها و کابینتها را از فهرست شب عید کنار میگذارد(من
شستشوی پردهها را هم به خودم تخفیف دادم) اما همچنان خانه تکانی به دست درد و کمردرد
ختم میشود.
2-
از
صبح به منزل پدری همسر آمدهایم و حالا که توپ سال نو را در کردهاند و
دیده بوسی
و عید مبارکی گذشته، دچار سکون و رخوتم. دو ساعتی برنامه های تحویل سال
شبکه های
ما.هواره را بالا و پایین کردهایم و دو ساعتی هم خواب بعدازظهر به جا
آوردهایم و
حالا کاری برای انجام نیست. دو سه هفته اخیر دویده ام که به اینجا برسم:
لحظه ای که هیچ کاری برای انجام نیست؛ نه می شد کاری را شروع کرد نه حوصله
تفریخ هست. حس خوشایندی نیست، بلاتکلیفی در برزخ. سال جدید شده اما همچنان چند ساعتی از آخرین روز اسفند
مانده. تقویم را جلویم گذاشتهام و کارنامه سال قبل را مرور میکنم؛ به
سختی نمره
قبولی میگیرم. اردیبهشت ماه پروژهای برای وزارت ارشاد انجام دادم و پاییز
را هم
برای تحقیقی در مورد سیاست قومی صرف کردم، اما تابستان و زمستان به وبگردی
و
سریال بینی گذشته. 14 سیزن از سریالهای به من دروغ بگو، فرینچ، دکستر،
بازی تخت و
تاج و 24 یعنی 250 قسمت 45 دقیقهای که می شد برای صد فیلم سینمایی گذاشت
که
نگذاشتم. فقط سی و خوردهای کتاب خواندهام یعنی هر ماه، فقط سه کتاب؛ برای
آدمی
که کارش را مطالعه و تحقیق میداند و این مدت هم خانه نشین بوده، فاجعه
است.
با
این تفاصیل برنامه سال 92 هم مشخص است: منظمتر شدن و جدیتر شدن در کار نوشتن، ترک
اعتیاد به اینترنت، مرتب کردن فیشهای مقاله های «قتل و اعدام در قاجار» و «تاریخ دوران
کودکی» و کتاب «جامعه شناسی تاریخی خوشگذرانی» و در کنارش نوشتن در وبلاگ. ممنونم
که اینجا سر میزنید و یادداشتهایم را میخوانید. برای شما هم سالی خوش آرزو میکنم
و برای کشورم روزگاری بهتر.
0 نظر
ارسال یک نظر