توقع لطف

فکر مي‌کنم سريال‌هاي تلويزيوني اخلاق مردم را خراب کرده است، بس که آدم خوب‌هاي سريال‌هاي ايراني، هميشه صبور و مهربانند و آماده کمک کردن و وقتي به آن‌ها بدي مي‌شود به راحتي يا سرآخر از تقصيرات ديگران مي‌گذرند. حالا در زندگي واقعي مي‌بيني که به طرز مضحکي همه توقع دارند تو و نه آن‌ها آدم خوب ماجرا باشي. آن‌ها را درک کني، براي شنيدن حرف‌هايشان صبور و مهربان باشي و هر وقت که خواستند هر کاري را برايشان انجام دهي. همکارت انتظار دارد چون بيمار است کارهايش را انجام دهي، خواهرت انتظار دارد هفته‌ايي سه روز به خانه‌اشان بروي و در بچه‌داري کمکش کني، دوستت انتظار دارد برايش خريد کني، خاله جان انتظار دارند بروي آن سر شهر دنبالشان و ...

اين آدم‌هاي نازنين فکر نمي‌کنند که شايد خودت هم کار و گرفتاري داري و دليل نمي‌شود که هر وقت نياز داشتند تو هم آماده به خدمت باشي. يادشان مي‌رود که اگر تا به حال کاري انجام دادي از سر لطف بوده نه وظيفه. اما مي‌بيني که طبق همان ضرب المثل »لطف مدام، توقع مي‌شود« خودت را در محذور خواسته‌هاي ديگران گذاشته‌ايي، آن‌قدر که حالا با گفتن ببخشيد گرفتارم و نمي‌توانم؛ بهشان برمي‌خورد و ناراحت مي‌شوند و ...