تاكسي

يكي از چيزهايي كه در تاكسي من را حرص مي‌دهد (جدا از بوي عرق مسافرين يا كثيفي روكش صندلي‌ها و از همه بدتر بوي شديد گاز در بعضي از خودروها) اين است كه بعضي ازمسافرين، درست وسط خيابان و وقتي راننده مشغول رانندگي است و بايد حواسش به ماشين جلويي و موتورسواران كناري باشد ناگهان دستشان را جلو مي‌برند و اسكناسي را به طرف راننده مي‌گيرند كه آقا من چهارراه بعدي پياده مي‌شوم و راننده هم انگار معطل كردن مسافر بي‌ادبي باشد، درست وسط رانندگي، دستش را به عقب مي‌آورد و اسكناس را مي‌گيرد و اگر اسكناس درشت باشد در حين غرغر كردن شروع به گشتن گوشه و كنار و جمع‌آوري اسكناس‌هاي خرد مي‌كند.