مسافر کوچولو 4
ديروز براي اولين بار با پسر کوچولو و پدرش سوار مترو شديم و در واگن عمومي روي صندلي نشستيم. واگن شلوغ نبود. روبروي ما پسر جواني حدود بيست و چهار پنج ساله همراه دو زن نشسته بود. پسر کوچولو خوابالود بود، يکي دو باري اين طرف و آن طرف را نگاه کرد و بعد توي بغل پدرش رخوت کرد. نه حرفي زد نه شيرين کاري درآورد اما پسر جوان و همراهانش مرتب به بچه نگاه ميکردند و لبخند ميزدند. وقتي به ايستگاه مقصد رسيدند از جا بلند شدند، پسر جوان جلو آمد و بدون اين که به من يا پدر بچه نگاهي بکند دستش را جلو آورد و محکم لپ بچه را کشيد و بعد خيلي عادي از قطار بيرون رفت. من و آقاي همسر آنچنان شوکه شديم که هيچ حرکتي نکرديم، فقط با حيرت به هم نگاه کرديم و من تا چند ساعت حرص خوردم که مردک حتي به فکرش هم نرسيد اين از مصاديق کودک آزاري است، بماند که يک ببخشيد يا ماشاء الله هم نگفت.
1 نظر
چرا اجازه؟.همینکه انبر خوش قلبیشو پیچونده به لپ بچه و انتظار سپاس نداشته خودش کلیه..
داریم از مــا حرف میزنیما..
ارسال یک نظر