در ستایش تجرد
مجموعه داستان «مرغ عشقهاي همسايه روبه رويي» نوشته خانوم نوبخت برش کوتاهي از زندگي آدمهاي مختلف بخصوص زنان است. در مورد گذشته شخصيتها و افکار و احساساتشان چيز کمي ميدانيم فقط از ميان کلمات پراکنده درمييابيم که بيشتر آنها خسته و غمگيناند. سن، تحصيلات، شرايط خانوادگي و سبک زندگيشان تفاوتي ايجاد نميکند؛ حقيقت اين است که در تمام 16 داستان کوتاه اين مجموعه کسي خشنود و راضي نيست؛ چه زنان خانهداري که هم و غمشان پخت و پز و رفت و روب و بزرگ کردن بچههاست تا آنجا که هرگز نخنديدهاند، چه زنان تحصيل کردهايي که با وجود دوران خوشي که قبل از ازدواج با دوستانشان داشتند حالا گرفتار شوهران خودخواهند. حتي کساني که از شوهرانشان جدا شدهاند يا آنها را از دست دادهاند حالا
نويسنده در مورد ناکامي زندگي زناشويي شخصيتها به ندرت اشارهايي ميکند مانند داستان «غبار» که زني با چمداني از خاطرات و آلبوم ها به خانه پدري برگشته است. او حاضر است در شيرواني زندگي کند اما برنگردد. درونمايه داستانها به شکلي است که خواننده بايد با تخيل خود بخشي ديگر از داستان را بسازد. اين ايجازگويي تا به آنجا پيش ميرودکه گاه طرحهاي داستاني را مبهم ميکند مانند داستان «ماه و مادر» که اشاره ايي مبهم دارد به کودکي نامشروع و خيانت.
در اين مجموعه داستان، عشق نيز تنها سرابي است، کم نيستند زناني که از تبعات عشق زخم خوردهاند، چه کساني که با مرد آرزوهايشان ازدواج کردند و حالا پشيمانند و چه دختري که خواستگار ناکامش با پاشيدن اسيد از او انتقام گرفته. حتي مردهاي اين مجموعه داستان نيز خوشبخت نيستند چه جوانکي که گرفتار عشق کودکانه و بيپايهايي شده و چه آقاي »ت« که در طول سالها و زندگيي کسالتبار از همسر بيمارش پرستاري ميکند. مجموعه اين روايتها خواننده را به آنجا ميرساند که گويا اين کتاب در ستايش تجرد نگاشته شده.
0 نظر
ارسال یک نظر