جوراب های بی تاب
پرواز مشهد –
تهران کمتر از 90 دقیقه است، هواپیما در ارتفاع مناسب پرواز می کند و
مسافران کمربندها را باز کردهاند، مهمانداران در حال توزیع بسته شام
هستند. بوی وحشتناک جوراب آزارم میدهد، مردی حدود سی ساله در صندلی آنسوی
راهرو کفشهایش را درآورده و بیاعتنا لم داده و آبمیوه میخورد. چند
دقیقهای که میگذرد طاقتم طاق می شود و مهماندار را صدا میکنم و خواهش
میکنم تذکر دهد. چند لحظه بعد جورابهای بیتاب به کفش برمیگردند و بوی
ناخوشایند را با خود میبرند.
منظورم
برآورده شده و به خودم یادآوری می کنم مردان به اندازه زنان بوی نامطبوع
را حس نمیکنند اما همچنان معذبم چون ذهن جامعه شناسی خوانده ام لایههای
پنهانتر کنش را تشخیص می دهد: مردان بنا به سنت، فضای عمومی را فضایی
مردانه میدانند و با این نوع رفتار راحتند در حالی که زنان در این مورد با
وسواستر عمل میکنند. آنها هم حق مردان برای عمل به میل شان را به رسمیت
می شناسند، هر چند درباره اش غرولند می کنند.