همت عالی یک افسرده سیصد کیلویی
ايميل فرستادند از يک پسر جوان غربي (آمريکايي؟ بريتانيايي؟ آلماني؟) سيصد کيلويي که از وضع خودش خسته مي شود و در عرض چند؟ ماه ورزش به وزن ايده ال مي رسد و حالا چند کيلو پوست کش آمده برايش مانده و کلي عکس و تفصيلات از چند کيلو پوست آويزان کش آمده باقيمانده و بعد عکسهاي پس از جراحي زيبايي که اضافات را بريدهاند و ريختند دور و خطهاي بلند جاي زخم (انگار زخم شمشير). حالا کاري به راست و دروغش ندارم.
عدهايي به عکسهاي دلآشوب کيلو کيلو پوست آويزان نگاه ميکنند (وا پوست آدم اینقدر کش میاد؟) کساني که دورانديشترند به همت عالي جواني که با ورزش خودش را لاغر کرده، (یعنی روزی چند ساعت ورزش کرده؟) اما من بيشتر کنجکاوم که چه شده که به آن موقعيت مهيب رسيده؟ چه جور مريضي يا افسردگي باعث شده جواني به آن اضافه وزن برسد و بعد خانوادهاش چي؟ سعي نکردند متوقفش کنند؟ کمکش کنند؟ چه بهانهاي داشتند براي اين به حال خود رهاکردنش؟ دوستانش چطور؟ اصلا دوستي داشته؟