زنان و صلح
فكر ميكنم يكي از اصول جنبش حمايت از حقوق زنان بايد حمايت از صلح باشد. چون جنگ دقيقا يكي از مصيبتهايي است كه بيش از همه براي زنان فاجعه بار است:«زنان و مخصوصا زنان فقير بخش بي اندازه سنگيني از فشار تحميل شده از طريق جنگ را بر دوش ميكشند. اين مساله تا حدودي به اين دليل است كه درصد رو به تزايدي از قربانيان جنگ را غيرنظاميان تشكيل ميدهند. سربازان جنگي غالبا مرد هستند اما غيرنظاميان آسيبپذير غالبا (نه انحصارا) زنان و كودكان هستند. از آنجا كه اكثر جنگهاي اخير در كشورهاي در حال توسعه يا توسعه نيافته (كشورهاي جنوب) رخ داده است، بيشتر زنان جنوبي آسيب ديدهاند.
توليد ابزار نظامي سود قابل توجهي را براي سرمايهگذاران شمالي، كه قطعا چند زن نيز در بين آنهاست به ارمغان ميآورد. همچنين براي طبقه متوسط شمالي كه در بخش تحقيقات و توسعه كار ميكنند و هم براي افراد كم سوادتر كه وارد ارتش ميشوند و يا در كارخانههاي توليد اسلحه كار ميكنند، شغل ايجاد ميكند. با اين حال زنان و مخصوصا زنان فقير، از فرصتهاي شغلي ايجاد شدهاز طريق توليدات نظامي سهم كمتري دارند در حالي كه آنها بيشتر از مردان از تخصيص درآمدهاي ملي به ارتش به جاي خدمات اجتماعي رنج ميبرند؛ چرا كه مسئوليتهاي اوليه بچهداري زنان، اغلب آنها را ناچار ميكند بيشتر از مردان به خدمات اجتماعي مانند: خدمات مسكن، بهداشت و آموزش متكي باشند. هزينههاي بالاي نظامي در اكثر مناطق جهان، منابع را از فعاليتهاي مولد منحرف ميكند. زنان فقير ساكن كشورهاي جنوبي؛ بهاي گزافي براي نظاميگري ميپردازند، سلامت، بهداشت عمومي و تهيه مستمر غذا را تحت تاثير قرار داده و باعث تداوم وابستگي جنوب به شمال براي بقا و ساخت جنگ افزارهاي پيشرفته شده است. نظاميگري دليل عمده مقروض شدن جنوب است و كشورهاي جنوبي را در برابر شرايط دشوار وامگيري آسيبپذير كرده است. نظاميگري همچنين آلاينده محيط زيست است.
از سوي ديگر نظاميگري باعث تنزل مقام زنان ميشود زيرا دولتهاي نظامي اغلب از ايدئولوژيهاي مردسالاري حمايت ميكنند كه مردان را اغلب به عنوان جنگجو تعريف كرده و از اين طريق فرهنگ خشونت را ارتقا ميدهند. اين فرهنگ به شكل خشونت بر عليه زنان به خيابانها و خانهها سرايت ميكند. در اين وضعيت، زنان به عنوان مادران ملت تعريف شده، به باروري بالاتر تشويق و از داشتن شغل نانآوري منع ميشوند. به جنسيت زنان به عنوان يك منبع ملي نگاه ميشود، استقلال جنسي آنان تحت كنترل قرار ميگيرد و در همان حال ممكن است رسانههاي جمعي تصويري ضعيف، فساد آفرين و فسادپذير از زنان ارائه دهند. در نهايت زنان قرباني اصلي جنگ هستند. در دهه 1990 تجاوز به عنف به عنوان يك سلاح جنگي نظام يافته در يوگسلاوي سابق استفاده شد.» (به نقل از مقاله آيا جهاني شدن براي زنان خوب است؟ نويسنده: آليسون جاگار، ترجمه الهام كريمي بلان، پژوهشنامه 3، مسائل اجتماعي زنان، معاونت پژوهشهاي فرهنگي و اجتماعي مركز تحقيقات استراتژيك)
توضيح: هر گونه مناسبت اين پست با خطر حمله نظامي به ايران و سخنان تعدادي از فعالان حقوق زنان در مورد پيامدهاي مثبت اين موضوع، انكار ميشود.