آقای ب هم بورسیه دکترا گرفت.

آقای ب همکلاسی من در دوران کارشناسی بود، پسری آرام، مودب، خوش برخورد و خوش قیافه که مصداق کامل پسر مثبت حساب می شد.مثل اکثر ما از شهرستان آمده بود و سرش به کار خودش بود. وقتی ترم هفتم، آموزش دانشکده نمرات افراد را به جای شماره دانشجویی با اسم روی بورد زد، از اینکه اقای ب برای سومین بار مشروط شده، متحیر شدیم، این به معنای اخراج بود. ترم هشتم واحدهای کمی داشتم و بعد هم غوغای کوی دانشگاه باعث شد از احوال بقیه بی خبر بمانم. دو سال بعد که اقای ب را در دوره کارشناسی ارشد ارتباطات دانشگاه تهران دیدم، باز هم متحیر شدم تا اینکه دوستی کشف کرد ایشان از سهمیه بسیج و جانبازی استفاده کرده اند و معما حل شد.
دو سال بعد باز هم آقای ب را دیدم، این بار همکارم شد. مدتی نگذشت که آشکار شد این همکار گرامی قادر نیست حتی یک متن سه صفحه ای منسجم بنویسد اما استعداد دیگری داشت که به خوبی به کار می برد. با ظاهر موجه اش با افراد مختلف آشنا می شد، با مهربانی دلشان را به دست می آورد و در جهت منافع خودش استفاده می کرد. با دختر یکی از محترمین شهرشان ازدواج کرد و چند رابطه دیگر هم به فهرستش اضافه کرد. در مملکتی که همه کارها با رفیق بازی و رابطه پیش می رفت، او کارهایش را به خوبی پیش می برد. برای انجام وظایف پژوهشی اش هم مرتب دانشجویان در جستجوی کار را به دفتر می کشاند تا کارهای او را انجام دهند، نام آنها را به عنوان دستیار پژوهشی ثبت می کرد و حق الزحمه اشان را از دفتر می گرفت. بعدتر یکی از همین دانشجویان که زرنگ تر بود، نیروی ثابت دفتر شد.
در تمام این سالها آقای ب حقوق و مزایای خوبی داشت اما از طی مدارج علمی هم غافل نماند و سعی می کرد وارد دوره دکترا شود. چند سال پیش به پشتوانه آشنایی با یکی دو نفر از اعضای کمیته چهره های ماندگار در صدا و سیما، پیش دکتر فرهنگی رفته بود و به صراحت پیشنهاد داده بود که اگر در دوره دکترای دانشگاه علامه پذیرفته شود، دکتر را به عنوان چهره ماندگار سال معرفی می‌کند. استاد او را از اتاقش بیرون انداخته بود. سال گذشته که او را دیدم به شدت مشغول بود، دانشجوی دکترای ارتباطات در دانشگاه میلان و موضوع پایان نامه: کاربرد پیامک در جامعه پاکستان. با شناختی که از او داشتم مطمئن بودم یک دانشجوی ارتباطات پاکستانی پیدا کرده و قرار است پایان نامه او را به نام خود به دانشگاه میلان ارائه دهد اما هنوز متعجب بودم که چگونه توانسته بدون داشتن شرط سنی،(از معدل فوق لیسانسش بی‌خبرم) بورس دانشگاه میلان شود؟ با افشاگری وزیر علوم، دکتر فرجی دانا در مورد بورسیه های غیرقانونی دو سه سال اخیر، این معما هم حل شد.
چند سال دیگر که این افراد بیسواد استاد و مدیر و ... شدند، اوضاع چگونه خواهد شد؟ شرم به دولت احمدی نژاد که بیشتر شبیه قومی اشغالگر بودند که تعمدا می کوشیدند در فرصت محدودشان، بالاترین خسارت را وارد کنند و تقبل الله به نمایندگان مجلسی که از این غارتگری سهم فرزندان و آشنایانشان را برداشته اند و حالا با وقاحت وزیر علوم را به پای استیضاح کشانده اند تا نکند این لقمه حرام از دهانشان گرفته شود.

جیره خاله زنکی

خبر طلاق مجریان معروف تلویزیون فرزاد حسنی و آزاده نامداری، بهانه ای شد تا خبرگزاری پارسینه فهرستی از طلاق‌ هنرپیشه‌های ایرانی منتشر کند. مانند بسیاری دیگر با اشتیاق لیست را خواندم و خاله زنک درونم را شاد کردم. فکر می‌کنم مغز انسان به عنوان بخشی از روند طبیعی‌اش، همراه تخیل، به مقداری تحلیل خاله‌زنکی روابط آدم‌های دیگر احتیاج دارد.
آدم‌های باهوش این تخیل را با ادبیات برآورده می‌کنند. دنبال کردن زندگی و سرنوشت آدم‌های رمان تجربه فوق‌العاده ای است. آدم‌های متوسط دنبال رمان‌های عامه پسندتر می‌روند و سریال هالیوودی تماشا می‌کنند. آدم‌های کم‌هوش‌تر، تخیلشان را صرف کشف روابط فامیل و همسایگان می‌کنند یا سریال‌های ترکی، مکزیکی و فیلم‌های هندی می‌بینند. نتیجه یکی است جیره خاله زنک بودن باید صرف شود، انتخابش با خود ماست.

آمار تکان دهنده مجلس از روابط جنسی در ایران یا گزارشی بی ارزش

برای تشخیص یک گزارش کارشناسی از یک متن چرند سوالات زیر را به ترتیب پاسخ دهید، برای نمونه گزارش مرکز پژوهش های مجلس تحت عنوان «ازدواج موقت و تأثیر آن بر تعدیل روابط نامشروع جنسی» بررسی خواهد شد.
 -1 آیا نویسندگان تخصص کافی برای اظهارنظر در مورد موضوع را دارند: بله و خیر. نویسنده حجت الاسلام بهرام شجاعی و ناظر علمی، حجت الاسلام جلیل محبی هر دو تحصیلات حوزوی دارند و به خوبی توانسته اند تعریف ازدواج موقت، شرایط فقهی و مجادلات مربوطه بخصوص بحث ضرورت اذن ولی و ... را توضیح دهند که نیمی از متن گزارش (40 صفحه) را به خود اختصاص داده اما در بخش دوم گزارش یعنی انحرافات جنسی هیچ تخصصی در حیطه جامعه شناسی ندارند. این گزارش درمعاونت سیاسی- حقوقی تنظیم شده نه معاونت اجتماعی- فرهنگی.
 -2 آیا در متن گزارش به آخرین مباحث علمی در این موضوع اشاره شده و مباحث در یک چارچوب منطقی ارائه شده است؟ بله و خیر. در زمینه ازدواج موقت مباحث فقهی آمده است اما در مورد انحرافات جنسی در جامعه و سیاست های کنترل آن به هیچ نظریه علمی در حوزه جامعه شناسی یا روانشناسی اشاره نشده و تنها به شیوه سخنرانان منبری از «عوامل اخلاقی و اعتقادی، تمایل به آزادی مطلق، دنیاگرایی، ضدیت با اسلام و حاکمیت دینی، ضعف علم و ایمان، مسائل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و ضعف تبلیغات دینی در کنار تبلیغ بی‌ بند و باری به‌ عنوان دلایل گرایش به «فحشای جنسی» یاد کرده است.
 -3 آیا در متن گزارش به آخرین تحقیقات علمی در این موضوع اشاره شده و از نتایج آنها استفاده شده است؟ بله و خیر. این گزارش 80 صفحه ای در صفحه 49 وارد بحث وضعیت روابط جنسی در ایران در آینه آمار می شود و در پنج صفحه کشکول وار آماری از دیدن تصاویر مستهجن، خودارضایی، روسپیگری، مزاحمت جنسی برای زنان و بدحجابی و خودآرایی زنان ارائه می کند تا نمایی از وضعیت اخلاقی جامعه ترسیم شود.
 -4آیا منابع مورد استناد موثق بوده و اعتبارسنجی شده اند؟ خیر. آمار منتشره از خبرگزاری فارس نقل شده اند و در چند مورد اشاره شده که خبر بعدتر تکذیب شده است. یکی از تکان دهنده ترین آمار نقل شده در این گزارش این است که بنا بر گزارش آسیب های اجتماعی جوانان، چالش ها و راهکارها،در سال 1386 از بیش از صدهزار دانش آموز مورد بررسی 76 درصد دانش آموزان ایرانی با جنس مخالف رابطه دارند؟! و 17 درصد دانش آموزان همجنسگرا هستند (آمار همجنسگرایی در بالغین آمریکایی زیر 10 درصد است)و بقیه خودارضایی می کنند.  از آنجا که این گزارش عمومی نشده مشخص نیست نمونه گیری این تحقیق چگونه انجام شده؟ از سراسر کشور یا شهرهای بزرگ یا تنها شهر تهران؟ ایا پاسخنامه ها قابل اطمینان هستند؟ تعریف رابطه با جنس مخالف چیست؟ مکالمه تلفنی؟ صحبت در مکان عمومی؟ دیدار در مکان خصوصی؟ نوازش و تماس جسمی؟ رابطه جنسی محدود؟ رابطه جنسی کامل؟ دانش آموزان از کجا متوجه شده‌اند که به همجنسان خود گرایش جنسی دارند؟ به دلیل ترجیح گذران وقت با آنها؟ لذت بردن از نوازش و تماس بدنی با همجنسان؟ تجربه رابطه جنسی کامل با همجنسان و غیرهمجنسان و ترجیح همجنسان؟ نویسنده اصل گزارش را ندیده است و تنها به نامه اداری دریافت شده از آموزش و پرورش استناد می کند. او هیچ تخصصی در زمینه اعتبارسنجی آمارهای اجتماعی یا فراتحلیل تحقیقات اجتماعی ندارد و آماری را نقل می‌کند که حتی در جامعه آزاد آمریکا نیز مصداق ندارد.
 -5آیا تمامی جوانب موضوع بررسی شده و از ترتیب مباحث می توان به نتیجه گیری ارائه شده رسید؟ خیر. نویسندگان از گرفتاری جامعه در روابط جنسی سخن می‌گویند و از اثرات مثبت ازدواج موقت در به نظم آوردن روابط آزاد جنسی اما در عین حال نمی توانند تمامی پیامدهای مثبت یا منفی ترویج ازدواج موقت را روشن کنند. آنها مشخص نمی‌کنند که ایا ازدواج موقت در مورد روابط دانش آموزان قابل اجراست؟ آموزش جنسی در دبیرستان ها لازم است؟ چه باید کرد تا تولد بچه های ناخواسته جلوگیری کرد؟ ازدواج موقت چگونه بر روی همجنسگرایی تاثیر دارد؟ در کنار سیاست ازدواج موقت از چه سیاست های دیگری می‌توان استفاده کرد تا از انحرافات جنسی جامعه کاست؟
تمام آمارهای مورد استناد قرار گرفته فقط مقدمه ای است بر این سخن که ازدواج موقت بهترین راه حل برای آدمهایی است که قصد یا امکان ازدواج دایم را ندارند. نویسنده گزارش در جایی اشاره می کند که بنا به نتایج فلان تحقیق، تنها ده درصد جوانان مجرد و در سن ازدواج به ازدواج موقت روی خوش نشان دادند و نود درصد بقیه با آن مخالفند. این آمار باعث نمی شود از اعتقاد نویسنده به گره گشایی ازدواج موقت کم شود و یا نگران سوء استفاده مردان متاهل از این امر شود. در نهایت این گزارش یک گزارش پارلمانی یا کارشناسی نیست فقط یک یادداشت طولانی به سبک سخنان بالای منبر است که از شعر و حکایت هم دریغ نکرده.
 -6 آیا گزارش با پیشنهادات و راهکارهای مشخص پایان می‌یابد؟ خیر. در انتهای گزارش ضمن توصیه به آسانگیری ادارات ثبت برای ثبت ازدواج موقت در جایی غیر از شناسنامه، تاکید کرده‌اند که بخشی به لایحه حمایت از خانواده تحت عنوان ازدواج موقت اضافه شود یا در لایحه‌ای جداگانه نظامنامه قانونی آن با نظر فقها و جامعه‌شناسان و روانشناسان تهیه و به تصویب مجلس برسد. حالا این سوال مطرح می شود که پس این گزارش چه فایده ای داشته؟ مگر همین حالا ازدواج موقت وجود ندارد و قانونی نیست؟ چند میلیون تومان پول بیت المال به نویسنده پرداخت شده که یادآوری کند این مساله مهم است و باید درباره آن یک لایحه حقوقی تهیه شود؛ همین! واقعا؟ بهتر نبود آن چند میلیون تومان، صرف تهیه همان لایحه حقوقی کذا می شد؟
پی نوشت: اکونومیست در خبری به این گزارش مرکز استناد و آمار تکان دهنده ای از آشوب روابط جنسی در ایران منتشر کرده است.مرکز پژوهش های مجلس امروز بعد از ظهر، گزارش «ازدواج موقت و تأثیر آن بر تعدیل روابط نامشروع جنسی» به شماره  13715 را دو ماه پس از انتشارش، از سایت خود حذف کرد. ناظر علمی کار متنی منتشر کرده و به جای عذرخواهی از اشتباه، آن را کم اهمیت نشان داده و رسانه ها را به خاطر جنجال در مورد گزارش متهم به سیاه نمایی و همنوایی با رسانه های استکبار متهم کرده بدون اینکه به روی خود بیاورد مسئول تشویش ادهان عمومی و بی اعتبار کردن مرکز پژوهش ها؛ نویسنده و ناظر گزارش چرند هستند نه ناقلان و نقادان.

زنانی که خانه دار نماندند

سریال زنان خانه دار مستاصل داستان چهار دوست است که در همسایگی هم در حومه شهر زندگی می‌کنند. عشق، خیانت، طلاق، مشکلات بچه ها و اسرار پنهان همسایه‌ها تم اصلی سریال است. هر کدام از این چهار زن شخصیت متفاوتی دارند. «گابریل» زیبا، خود شیفته، خودخواه و خوش‌پوش است. «لینت» باهوش و مدیری موفق است. در عین حال کنترل کننده شوهر و فرزندانش است. «ِبری» مدیر،آشپزی فوق العاده، خانه دار به تمام معنا، سخت‌گیر و بدون انعطاف است. «سوزان» مهربان، حساس، هنرمند و باملاحظه است.
آنها نزدیک بیست سال دوستان صمیمی اند و در مصایب و مشکلات و کشف اسرار پنهان دیگران با هم سهیم اند. در این بیست سال بچه‌ها به دنیا می‌آیند و بزرگ می‌شوند و خانه را ترک می‌کنند. هر کدام از این زنان با تجربه هایی که از سر می‌گذرانند به آرامی تغییر می‌کنند: لینتکه سرطان، بارداری ناخواسته، بازنشستگی را از سرگذرانده و تا مرز جدایی از همسرش پیش می رود؛ یاد می‌گیرد برای دیگران برنامه‌ریزی نکند و به خواست دیگران احترام بگذارد.
گابریل مادر بهتری می شود و از خودخواهی اش کاسته می شود. بری که مرگ یک شوهر، خیانت شوهر دوم و اعتیاد و هرزگی را از سر گذرانده یاد می‌گیرد قضاوت نکند. سوزان هم سرانجام اعتماد به نفس پیدا می‌کند و از زن وابسته و درهم شکسته ابتدای سریال تبدیل می‌شود به زنی مستقل که نقاشیی حرفه ای را دنبال می‌کند.
حالا که فصل آخر (هشتم) سریال را تماشا کرده‌ام که پس از بیست سال دوستی میان همسایه ها، سرانجام هر کدام به دنبال سر نوشتشان محله را ترک کردند. دوباره از خودم می پرسم به کدام یکی از این زنان شبیه‌ام؟ من هم مانند لینت شخصیت آرتمیسی دارم و کنترل محیط اطرافم به من آرامش ‌می‌دهد. در عین حال مانند سوزان شخصیتی باملاحظه دارم که نسبت به خواسته های دیگران حساس است و البته کمبود اعتماد به نفس و مثل هر دوی آنها شوهری دارم که درکم می‌کند و همراهم است. شکی ندارم به خاطر این آخری باید شکرگذار باشم.

لطف الله فروزنده و استخدام فله ای در دولت دهم

1- در سال‌هایی که در دفتر فرهنگی مرکز پژوهش های مجلس کار می‌کردم، لطف الله فروزنده قائم مقام ریاست و همه کاره مرکز بود. تنها برخورد مستقیمی که با او داشتم به خوبی در ذهنم حک شده. اول وقت اداری یک روز زمستانی بود و من خسته از دو هفته کار فشرده گزارش نویسی فصل بودجه، آخرین بازبینی ها را برای رییسم که در جلسات کمیسیون فرهنگی حضور داشت انجام می‌دادم که صدای فریادی شنیدم که می‌گفت کی این گزارش را نوشته، با تعجب بلند شدم و دیدم که آقای فروزنده علیرغم کت و شلوارش مثل یک لات پاها را باز کرده، خشمگین وسط دفتر ایستاده و گزارش بودجه را بالای سرش تکان می‌دهد و فریادزنان سوالش را تکرار می‌کند.(با یک سوال ساده از منشی دفتر می توانست بفهمد تمام گزارش های بودجه فرهنگی را کمیته بودجه نوشته که سه نفر آدم، بیشتر نیستند.)
متحیر جواب دادم که من نوشته ام. فروزنده نگاهی به قیافه متحیر من و خانم منشی انداخت و جدی پرسید:پول گرفتی که این گزارش را بنویسی؟ لابد قیافه من متحیرتر از آن بوده که ظن گناهکاری ببرد. فورا سوالش را تصحیح کرد: چند نفر از دفتر تبلیغات قم آمدند اینجا و توی جلسه بهت گفتند اینها را بنویسی؟ از اینکه مرا کودکی ساده فرض کرده بود که می‌شد گولش زد، لجم گرفت و بند زبانم باز شد که نخیر، هیچ جلسه ای نبوده، این نظر کارشناسی شخص من بوده که برای هزینه کرد بودجه امور قرآنی، کمیته ای متشکل از همه یارانه بگیران بخش اعتبارات قرآنی تشکیل شود تا با هماهنگی بهتر، این بودجه هزینه شود تا موازی کاری و تخصیص چندباره اعتبارات نباشد.(این تبصره بودجه به تصویب کمیسیون فرهنگی رسید و تا چند سال بعد هم در بودجه لحاظ می شد و از افتخارات من بود.) فروزنده اعلام کرد که آقای خاموشی، ریاست سازمان تبلیغات اسلامی از این گزارش ناراحت شده چون سازمان تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم هم به عنوان عضو کمیته نام برده شده در حالی که شان پایین تری دارد. من بی‌حوصله شانه بالا انداختم که وظیفه من ارائه بهترین پیشنهاد بودجه بوده است نه جلب رضایت آقای خاموشی. فروزنده با تاسف از این بی خبری من از ظرافتهای سیاسی کاری، سری تکان داد و رفت.
2- بهار بود که آقای ق یکی از همکاران دفتر، صاحب فرزندی شد. بعدتر حدس زدیم که بچه مشکل کولیک (دل دردهای شبانه با ساعتها گریه) دارد چون آقای ق هر روز با سر و وضع آشفته پشت میزش حاضر می‌شد و رسما دو سه ساعت می خوابید. بقیه ساعات را هم با گیجی می‌گذراند و کارایی اش به شدت پایین آمده بود. این اوضاع پنج ماهی ادامه داشت تا آنکه معاونت پژوهشی او را احضار کرد و رسما اخطار گرفت که در صورت ادامه این وضعیت، اخراج خواهد شد. اینجا بود که آقای ق با دو سه نفری مشورت کرد و بعد در یک حرکت ناگهانی به عضویت جمعیت حمایت از ایثارگران انقلاب اسلامی (به ریاست آقای فروزنده) پیوست، در محل کار هم مرتب تر شد (احتمالا بچه هم که بزرگتر شده بود، کمتر شب بیداری داشت) و گزارشی که در دست داشت را به پایان رساند.(هر پژوهشگر سالانه حداقل سه گزارش تهیه می‌کرد).
روز 25 آذر، روز پژوهش از راه رسید و به سنت هر سال پژوهشگر نمونه اعلام و تشویق می‌شد. شکی نداشتم که آن سال بهترین پژوهشگر دفتر بودم، تا آن وقت چهار گزارش نوشته بودم و آماده بودم در فصل بودجه هم لااقل دو گزارش دیگر بنویسم. لحظه ای که در جلسه نام آقای ق به عنوان پژوهشگر نمونه دفتر اعلام شد، از شدت حیرت لال شدم. چند ساعت بعد این بی انصافی تبدیل به خشمی التیام نیافتنی شد و بعدتر یاس و سرخوردگی از سیستم اداری که عملکرد و صلاحیت آدمها، قربانی باندبازی سیاسی است.
3- عملکرد دولت احمدی نژاد در گزارش‌های مرکز پژوهش ها نقد می‌شد و کم کم میان دولت و مجلس اختلاف افتاد. در یکی از جلسات ماهانه معاونت پژوهشی، آقای فروزنده به همه دفاتر پژوهشی دستور داد که تمام گزارش های دو سال اخیر خود را بازبینی کنند و تمام نکات مربوط به انتقاد از دولت را مشخص کنند زیرا آقای احمدی نژاد از عدم بی طرفی گزارش های مرکز ناراحتند و حالا آقای فروزنده با مستندات کامل درصدد اثبات حسن نیت مرکز پژوهشهاست. کار خوبی بود اما متعجب بودم که چرا جلب رضایت احمدی نژاد دغدغه مرکز است. چند ماه بعد که در دولت دهم، آقای فروزنده به مقام معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی ریاست جمهوری رسید، دلیلش را فهمیدم.
یکسالی از پایان دولت دهم گذشته و هر روز گوشه جدیدی از سوء مدیریت دولت قبلی برملا می‌شود. چند روز پیش،لطف‌الله فروزنده عنوان کرده بود استخدام‌های غیرقانونی در دولت گذشته دروغ محض بوده و دولت یازدهم باید اسنادش را ارایه کند. حالا معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی گزارشی تکان دهنده منتشر کرده از استخدام غیرقانونی 420 هزار نفر در هشت سال گذشته که سه چهارم آنها دیپلم و کمتر از دیپلم اموزش دیده اند و از همه مضحکتر 1500 نفر بی سوادی که در آموزش و پرورش استخدام شده اند.و البته توصیه نامه های بسیار برای استخدام افراد با امضای شخص فروزنده. (خبر را اینجا بخوانید)
4- این یادداشت قرار نیست متنی باشد علیه آقای فروزنده. مگر او چه کرده؟ یک ادم فرصت طلب بوده که با باندبازی از موقعیتش برای پیشرفت سیاسی استفاده کرده و مصدر کاری مهم قرار گرفته و امتیاز جمع کرده گیرم به بهای هزینه گزاف یه بیت المال با استخدام صدها هزار نفر آدم غیرمتخصص. چند صباح دیگر هم که ابها از آسیاب افتاد پست و مقام بهتری تدارک می بیند شاید اصلا نماینده مجلس شد!
امروز به سایت مرکز پژوهش های مجلس سری زدم تا ببینم از دوران قائم مقامی فروزنده چه نوشته، هیچ چیز نبود. هیچ نام و نشانی از روسای قبلی مرکز نبود چه برسد به قائم مقام و مدیر دفتر و پژوهشگرانش. باید روال اداری را مکتوب کنیم. از عملکرد آدمها بنویسیم تا آنکه خدمت کرده از آنکه خیانت؛ مشخص شود. نباید بگذاریم کارنامه این آدمها گم شوند. اینجا از دیگران هم خواهم نوشت با نام و نشانی کامل.
پی نوشت: مشکل از سیستم اداری فشلی است که باندبازی و سیاسی کاری در آن مهمتر از انجام کار درست است. تمام این سال ها عده ای ادعا می کردند که بین تخصص و تعهد، اولویت با تعهد است. در حالی که حقیقت انتخاب بین فرصت طلبانی بود که ادعا می کنند به حزب و اندیشه های اصولگرایی وفادارند (در حالی که فقط به صرف جیب مبارک می اندیشند) و کسانی که متفاوت می اندیشند ولی لزوما خائن وطن فروش هم نیستند. هشت سال دولت احمدی نژاد اثبات این نکته است که سپردن کار به دست کم سواد کارنابلد،  خسارت عظیمتری به بار می آورد. شاید عبرتی باشد تا پس از ده سال بسیاری از جمله برادران ارزشی درک کنند وقتی آن سید خندان از ضرورت قانونگرایی و شایسته سالاری حرف میزد، انگشت روی نقطه درد گذاشته بود.

ناهمتا

ناهمتا (واگرا) فیلمی است بر اساس جلد اول یک رمان نوجوانانه پرفروش به همین نام که حال و هوایی شبیه رمان بازی های گرسنگی دارد. در شهر شیکاگو و در آینده‌ای نامعلوم و به جامانده از جنگ، مردم بر اساس ارزش های اخلاقی به 5 فرقه مختلف تقسیم شده‌اند که عبارتند از فداکاری، صلح طلبی، صداقت، شجاعت و فرقه دانش. هر ساله در يك روز مشخص تمام كودكان شانزده ساله بايستي در آزمون استعداد سنجي شركت كنند تا بدون توجه به فرقه اي كه در آن به دنيا آمده‌اند تصميم بگيرند كه مي خواهند باقي عمر خود را در كدام فرقه سپري كنند.
بئاتریس شانزده ساله خانواده اش را ترک می‌کند و به فرقه شجاعت می‌پیوندد اما او ناهمتاست و به یک فرقه خاص تعلق ندارد، درگیر توطئه ای می‌شود که ناگزیر است برای زنده ماندن بجنگد. فیلم خوش ساخت است و به خوبی توانسته حال و هوای کتاب را بازسازی و خوانندگان را راضی کند. ضعف‌های کوچک فیلم هم به کتاب برمی‌گردد که با وجود ایده‌اش، در نهایت اثر متوسطی است.(برخلاف بازی های گرسنگی که قسمت اول فیلم از کتابش ضعیف‌تر بود) با این اوصاف توصیه می‌کنم وقتتان را برای خواندن کتاب هدر ندهید و یک راست فیلم را ببینید و لذت ببرید.
 اگر حوصله‌اتان شد مثل من خودتان را درگیر این سوال کنید که شما جزو کدام فرقه بودید؟ کدام فضیلت اخلاقی از میان این پنج فرقه برایتان مهمتر بود؟ هنوز نتوانسته‌ام بین فرقه دانش و فرقه صداقت انتخاب کنم.

تبلت بچه گانه

آرش: مامان علی تبلتش رو اورده بود خونه بازی. لطفا یک تبلت بچه گونه بخرید که فقط برای پسرتون آرش باشه و من باهاش بازی کنم.